چکیده:
«آیا این جهان به سوی هدف و غایتی در حرکت است یا رها و بدون مقصدی مشخص است؟» این سؤال، همواره یکی از اصلیترین مسائل فکری بشر از ابتدای مواجه با جهان طبیعت بوده است. امروزه ریشه بسیاری از اختلاف نظرهای بنیادین در جهان شناسی، انسان شناسی و حتی نظامات حقوقی و اخلاقی اختلاف در هدفمندی بودن یا نبودن انسان و نظام کلی طبیعت است. در این مقاله ابتدا سعی شده ریشه فلسفی اختلاف در هدفمندی خلقت، میان حکیمان مسلمان و فلاسفه غربی واکاوی شده و ادله قائلان به هدفمندی مبتنی بر مبادی تصوری و تصدیقی آن به شکل ضابطه مندی احصا و صورتبندی گردد و سپس به شکل مبسوطتری آثار نفی هدفمندی خلقت در چالشهای ایجاد شده برای انسان معاصر غربی در چند حوزه مهم مانند بحران خانواده، بحران محیط زیست، بحران هویت و تنظیم نظامات حقوقی مورد ارزیابی قرار گیرد.به عبارت دیگر سوال اصلی این مقاله عبارت است از اینکه ادله قائلان به هدفمندی طبیعت چیست و این ادله بر چه پایه ای استوار است و نفی غایتمندی چه تاثیر عملی در زیست فردی ؛ خانوادگی و اجتماعی بشر معاصر گذاشته است.»
Is this world moving towards a goal or an end, or is it abandoned and without a
clear destination?" This question has always been one of the main problems of
humans from the beginning of facing the natural world. Today, the root of many
fundamental differences in cosmology, anthropology, and even legal and moral
systems is the difference in the purposefulness or purposelessness of man and
the general system of nature. In this article, first, the philosophical roots of the
difference in the purposefulness of creation between Muslim sages and Western
philosophers are examined and then, the arguments of those who believe in
purposefulness based on its imaginary and affirmative principles are calculated
and formulated in a disciplined manner and then the effects of negation of
purposefulness of creation are studied in the challenges posed to the
contemporary Western man in several important areas such as family crisis,
environmental crisis, identity crisis and regulation of legal systems. The main
research question in this article addresses the arguments of those who believe in
the purposefulness of nature and the basis of such arguments as well as the
practical effects of denial it on the contemporary man, family and society.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله ابتدا سعی شده است ریشهی فلسفی اختلاف در هدفمندی خلقت، میان حکیمان مسلمان و فلاسفهی غربی واکاوی شده و ادلهی قائلان به هدفمندی مبتنی بر مبادی تصوری و تصدیقی آن به شکل ضابطه مندی احصا و صورت بندی گردد و سپس به شکل مبسوطتری آثار نفی هدفمندی خلقت در چالشهای ایجاد شده برای انسان معاصر غربی در چند حوزهی مهم مانند؛ بحران خانواده، بحران محیط زیست، بحران هویت و تنظیم نظامات حقوقی مورد ارزیابی قرار گیرد.
استاد مطهری معتقد است که دستاوردهای فیزیک جدید در مقولهی حرکت منافاتی با اصول اساسی فلاسفهی ارسطویی ندارد و این دو از دو منظر مختلف، حرکت را مورد بررسی قرار دادهاند: «نظر جدید نظر قدیم را رد نمیکند، زیرا آنچه آزمایش نشان میدهد که مادّه در تغییر حرکت احتیاج به قوّه دارد نه در خود حرکت، نظر به ضربهها و قوّههای خارج از حوزهی وجود خود مادّه است، ولی فرضیهی فلسفی قدیم که حرکت مادّه را دائماً محتاج به قوّه میداند به ضربهها و قوّههای خارجی نظر ندارد، این فرضیه ناظر به طبیعت متّصل و متّحد با خود جسم است که همواره همراه وی است» (مطهری 2008، ص 273) ایشان همچنین توضیح میدهد: روشن است که قانون نیوتن نمیتواند نقض کنندهی قواعد فلسفی در باب نیازمندی معلول به علت در بقاء باشد.
در ادامه سعی شده است ابتدا مقدمات ادلهای که برای اثبات وجود علت غایی در طبیعت ارائه میشود، منقح گردد و سپس ادلهای که بر پایهی این مبادی تصوری و تصدیقی میتوان برای غایت مندی خلقت ارائه کرد، صورت بندی گردد.