چکیده:
بااینکه زن همیشه در کنار مرد در تمدن سازی و رشد و شکوفایی جوامع انسانی مستقیم یا
غیرمستقیم نقش آفرین بوده است، ولی از دیرزمان مورد ظلم و داوری های غیرمنصفانه قرارگرفته
است. رفتار ظالمانه نظام های و سیاست های بهره کشی از زنان و فقدان دیدگاه های انسانی و بشری
نسبت به زنان در طول تاریخ، انواع محرومیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را به آنان
تحمیل نموده است. قران کریم پس از اعطای حقوق اولیه زنان و دفاع از شخصیت انسانی آنان، در
موارد جزی و کاربردی تر نیز از حقوق آنان سخن گفته است و حقوق و تکالیف آنان را مشخص
گرده است. یکی از مهم ترین معیارها برای سنجش درجه ی توسعه یافتگی یک کشور، میزان اهمیت
و اعتباری است که زنان در آن کشور دارند. این تحقیق سعی دارد به صورت تطبیقی جایگاه عدالت
در حقوق زنان در دو کشور افغانستان و ایران و نقش آنان را در مشارکت و توسعه بررسی نماید؛ و
سعی شده به اهمیت آموزش و دخالت زن در فرایند تصمیم گیری زنان افغانستان در حال حاضر
وضعیت نامناسبی از شرایط اجتماعی، بهداشتی، رفاهی و محرومیت های ناشی از فقر و تبعیض را
تحمل می کنند. این در حالی است که زنان در ایران دارای شرایط بهتری هستند؛ بنابراین آنچه در
جامعه ی افغانستان تحت عنوان ))جندر(( مطرح می شود اصطلاحا همان حقوق، مسئولیت، امتیاز
دادن و برابری زن و مرد در امور زندگی است که با کشور ایران مورد مقایسه قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
اين تحقيق سعي دارد به صورت تطبيقي جايگاه عدالت در حقوق زنان در دو کشور افغانستان و ايران و نقش آنان را در مشارکت و توسعه بررسي نمايد؛ و سعي شده به اهميت آموزش و دخالت زن در فرايند تصميم گيري زنان افغانستان در حال حاضر وضعيت نامناسبي از شرايط اجتماعي، بهداشتي، رفاهي و محروميت هاي ناشي از فقر و تبعيض را تحمل ميکنند.
اين در حالي است که زنان در ايران داراي شرايط بهتري هستند؛ بنابراين آنچه در جامعه ي افغانستان تحت عنوان ((جندر)) مطرح ميشود اصطلاحاً همان حقوق ، مسئوليت ، امتياز دادن و برابري زن و مرد در امور زندگي است که با کشور ايران مورد مقايسه قرار ميگيرد.
اين مسئله هم قابل انکار نيست که در سال هاي جنگ و منازعات مسلحانه ، بسياري از زنان نقش سرپرستي خانواده هاي خود را در غياب مردان که يا کشته شدند يا مهاجر شدند و يا جهاد ميکردند، بر عهده گرفتند، درحاليکه نقش زنان افغانستان در رسانه ها و تحليل هاي مسئولين تنها به صورت قربانيان منازعات تشريح ميگردد که با چنين ديدي مسلماً سهم آنان در توسعه و پيشرفت کشور در آينده نيز همچنان ناديده انگاشته ميشود (صديقه رضايي، ١٢٨).
امروزه در شهرها، باوجود زمينه جذب زنان به بازار کار به علت يک سري موانع خاص فرهنگي و اجتماعي، مشارکت مستقيم زنان در اقتصاد کشور، در سطح محدودي باقيمانده است درحاليکه آمارهاي جهاني نشان ميدهد در مواقع بحران اقتصادي معما اين زنان هستند که مسئوليت تأمين معاش خانواده را به عهده ميگيرند؛ در همين کابل بسيارند مرداني که چشم به دستان همسرشان دارند چون واقعاً بيکاري براي مردان بيداد ميکند درصورتيکه زنان از طريق انجام برخي کارهاي سنتي و خانگي ميتوانند درآمدي هرچند ناچيز داشته باشند.