چکیده:
تقسیم حمل به حمل اوّلی و حمل شایع از جمله تقسیمات مهمّ در مبحث حمل است. افزون بر این، تبیین چگونگی مغایرت میان موضوع و محمول از جمله مباحث اساسی در اینباره است. بیان فایدۀ آن دسته از قضایای حمل اوّلی که در آنها موضوع و محمول اختلافی با یکدیگر ندارند، مسئلهای اساسی است. بیشتر فیلسوفان مسلمان این چنین قضایایی را خالی از فایده میدانند؛ زیرا معنای جدیدی در برندارد، امّا یافتههای این تحقیق نشان میدهد، از آنجا که چنین گزارههایی مشتمل بر تصدیق است، لذا میتوان نوعی فایدهمندی برای چنین قضایایی را تصوّر نمود که با معنای مورد نظر حکما منافاتی نداشته باشد. اساساً فایده داشتن این گزارهها براساس تصدیقی است که نسبت به اینگونه گزارهها صورت گرفته است که به معنای تطابق با واقع بوده و متضمّن وحدت، تشخّص و عینیّت است. نگارنده پس از برّرسی و تحلیل این مسئله، در این نوشتار نشان داده است که معنای مورد نظر حکما با مفید بودن اینگونه از گزارهها منافاتی ندارد.
The division of prediction into primary and common is one of the important divisions in the issue of prediction. In this article we address the uses of those first-instance propositions in which the subject and predicate are the same. Most Muslim philosophers find them useless, because they believe that such propositions do not have a new meaning. But, the research findings show that since such propositions contain judgement, one can imagine a benefit for them. The usefulness of these propositions is based on the judgement that has been made in them, which suggests correspondence to reality and implies unity and objectivity. After analyzing this, it is shown that the meaning intended by the opponent philosophers does not contradict the usefulness of such propositions.
خلاصه ماشینی:
رويکرد حکيم سبزواري در حواشي بر کتاب الأسفار الأربعة و علامه طباطبايي در اين باره ، اختلاف ميان موضوع و محمول به فرض نمودن سلب يک شيء از خودش در گزاره هايي مانند: «انسان انسان است » ميباشد [١٥، ج١، ص٢٩٣؛١٩، ج٢، ص٥٤١].
به بيان ديگر در ديدگاه وي در قضيۀ: «انسان انسان است »، گرچه حمل محمول بر موضوع صحيح و درست است ، لکن از آنجا که ثبوت محمول براي موضوع امري بديهي و ضروري محسوب ميشود؛ لذا از اين جهت ميتوان به مفيد نبودن چنين گزاره هايي حکم نمود، در واقع ميتوان چنين گفت که حمل يک شيء بر ذات خودش ، هيچ گونه نتيجۀ تازه اي را به دنبال نخواهد داشت .
پيشتر بيان شد که در ديدگاه فارابي گزارٔە: «انسان انسان است »، به دليل دلالت بر تطابق با واقع و از جهت متضمن بودن بر وحدت ، تشخص و عينيت مصداق خارجي، مشتمل بر فايده خواهد بود، اما بايد به اين نکته توجه داشت که براساس رويکرد نهايي حکمت متعاليه ماهيت در مقام ذات خويش معدوم بوده و مالک و واجد هيچ چيزي نيست [١٣، ص١٤]، لذا تا هنگامي که نقش وجود نسبت به فايده اي که فارابي ذکر کرده است ، مورد تحليل قرار نگيرد، متضمن بودن چنين گزاره هايي بر اموري مانند وحدت و تشخص با نقصان مواجه است ؛ از اين رو تحقيق دربارٔە اين مهم ، امري ضروري محسوب ميشود.