چکیده:
بررسی جنبش های اجتماعی سیاسی زنان در تاریخ معاصر با رویکرد فرا روایت هایی که در تاریخنگاری زنان آمده، از نگاه جامعه شناسی تاریخی، دریچه های نویی را بر سیر حرکت تاریخی آنان در دوره گذار از سنت به مدرنیسم، می گشاید. جنبشهای اجتماعی در علم جامعه شناسی به مثابه جریانی از کنشها و تلاش ها از سوی مجموعه افراد تعریف می شود، تا جایی که آلن تورن، جامعه شناسی را علم جنبش های اجتماعی می داند. ماکس وبر، جنبش های اجتماعی را به عنوان اقدام جمعی گروهی از افراد جامعه میداند که برای نیل به اهداف مشخص، کنش های اجتماعی متفاوتی را که منجر به رفتار انسانی معنادار و عمل کنشگرانی دیگر می شود، تعریف نموده است. در این پژوهش با بررسی ابعاد نظری جنبش های اجتماعی سیاسی به ویژگی های جنبش های اصلی و مهم و تاثیرگذار زنان افغانی از امان الله خان تا دوره طالبان پرداخته می شود. روش پژوهش، جستجو در منابع کتابخانه ای و سایت هایی است که در مورد احزاب و تشکل های زنان افغان در تاریخ معاصر، مطالبی مستند ارائه نموده اند. ظهور کنشگران زن در عرصه های سیاسی اجتماعی از دوره امان الله در افغانستان، منشا تحولاتی مهم در مبارزه با نابرابریها و واپسماندگی این قشر عظیم جامعه را با خود به همراه داشته است. اقدام های متفاوت زنان در جنبش های اجتماعی – سیاسی زنان و بازکاوی هر یک از صورتهای کنش اجتماعی، در خودآگاهی تاریخی و تبیین اقدامات جمعی در قالب جنبش اجتماعی، حرکتهای زنان را از شکل انحصارگرایانه به سوی تشکل های اجتماعی، سیاسی و انجمن ها و احزاب در دوره های بعد و نهاد عمومی فراگیر، سوق میدهد.
خلاصه ماشینی:
com چکیده بررسی جنبش های اجتماعی سیاسـی زنـان در تـاریخ معاصـر بـا رویکـرد فـرا روایـت هـایی کـه در تاریخنگاری زنان آمده ، از نگاه جامعه شناسی تاریخی، دریچه های نـویی را بـر سـیر حرکـت تـاریخی آنان در دورة گذار از سنت به مدرنیسم ، میگشاید.
کلید واژه ها: افغانستان ، زنان ، جنبش های اجتماعی، تشکل ها و احزاب زنان مقدمه جنبش های اجتماعی سیاسی گرچه زیر مجموعۀ علم جامعه شناسی جای دارند، و حتـی به عقیدة «گیدنز» ویژگی آشکار دنیای مدرن محسوب میشوند، امـا مطالعـۀ تـاریخ در قالب جامعه شناسی، چارچوبی است که ما را به درکی روشن از وقـایع گذشـته و حـال از راه بررسی قانونمندی جامعه و دگرگونی آن نایل میکند، و اگـر میـان گذشـته ، حـال و آیندة یک جریان اجتماعی، پیوند و ارتباط قائل شویم ، نقش جنبش هـای زنـان از آغـاز حرکت ها و مبارزات آزادیخواهانه در جهت نیل به قانون مداری، بسیار اهمیت مییابد.
در سـال ١٣٤٧ (١٩٦٨ میلادی)، برخی از اعضای محافظه کارولسی جرگـه مـیخواسـتند قـانونی بـرای منـع تحصیل دختران افغان در خارج کشور به تصویب برسانند، ولی با سـازماندهی سـازمان زنان ، صدها دختر علیه این پیشنهاد تظـاهرات کـرده و آن را مغـایر بـا قـانون اساسـی افغانستان و تساوی حقوق زن و مـرد دانسـتند، کـه در نتیجـه ، ولسـی جرگـه از ایـن پیشنهاد صرف نظر کرد (همان ).