چکیده:
اخلاق عرفانی که بازتاب داستان سالکانهی انسان کامل است، راه را برای رسیدن به مرتبهی وصول هموار میسازد و ملکات اخلاقی حاصله از این باریابی به بارگاه قدس ربوبی نیازمند به شناخت دقیق مبانی آن و تأثیر آن مبانی بر خُلقیات توحیدی انسان دارد. در این میان علامه فیض کاشانی و علامه طباطبایی بر اساس اندیشههای توحیدی خود، شکل اخلاقی زیستن و ضمانت زیست کرد اخلاقی را توحید و عشق به ذات حق بیان نمودهاند و در این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی، مبانی خاص انسانشناسی اخلاق عرفانی از دیدگاه علامه طباطبایی و فیض کاشانی به روش تطبیقی تبیین نموده و نتیجه اینکه: اصلیترین مبانی خاص انسانشناسی اخلاق عرفانی، ذو مراتب بودن وجودی آدمی است که تجلی«الظاهر و الباطن» خداوند است. انسان با نفی خودیت و گذر از عوالم وجودی خود، مقیم عوالم توحیدی گردیده و مظهر تام اسمای الهی میشود و در هر موطن وجودی، متصف به صفات همان موطن شده و ملکات اخلاقی را در خود مستقر مینمایاند و منظومه اخلاقی خود را بر همین گذر و استقرارها ترسیم میکند.
Mystical ethics, which is a reflection of the seeker story of the perfect man, paves the way to reach the level of attainment, and the moral properties resulting from this attainment to the court of the Holy Quds require an accurate knowledge of its principles and their effect on human monotheistic creations. In the meantime, Allameh Feyz Kashani and Allameh Tabatabai, based on their monotheistic ideas, have expressed the moral form of living and the guarantee of living morality as monotheism and love for the essence of truth. In this article, with descriptive and analytical methods, special anthropological foundations of mystical ethics from Allameh's point of view. Tabatabai and Feyz Kashani have explained it in a comparative way and the result is that: The main basic principles of anthropology of mystical ethics are the hierarchy of human existence which is the manifestation of "the appearance and the interior" of God. By denying self and passing through his existential worlds, man becomes a resident of the monotheistic worlds and becomes the full manifestation of the divine names. In every existential homeland, he is characterized by the attributes of the same homeland and establishes moral properties in himself. Draws deployments.
خلاصه ماشینی:
بررسي تطبيقي مباني خاص انسان شناسي اخلاق عرفاني از ديدگاه علامه طباطبايي و فيض کاشاني هادي يعقوبي هيزني٭ مصطفي سلطاني٭٭ چکيده اخلاق عرفاني که بازتاب داستان سالکانه ي انسان کامل است ، راه را براي رسيدن به مرتبه ي وصول هموار ميسازد و کسب ملکات اخلاقي حاصل از اين باريابي به بارگاه قدس ربوبي، به شناخت دقيق مباني آن و تأثير آن مباني بر خُلقيات توحيدي انسان نيازمند است .
ازهمين رو علامه فيض کاشاني و علامه طباطبايي، که در منقول و معقول و مشهود جامعيت دارند، ضمن پرداختن به مکاتب ديگر اخلاقي، براي پيدايش ملکات اخلاقي متناسب با کمال انساني و شکل گيري نظام اخلاق مبتني بر توحيد، براي انسان سفرنامه اي تنظيم کرده اند و از راه ها و بيراهه هاي سفر و زاد و توشه ي لازم سخن گفته اند؛ به شرح عوالم و مراتب انسان پرداخته اند و با توجه دادن به معرفت نفس و ارجاع به ابزارهاي مهمي چون معرفت توحيدي و عشق و حب الهي، منظومه ي اخلاق عرفاني را ترسيم کرده اند.
علامه و فيض علاوه بر پذيرش اصل معرفت پذيري انسان و تأکيد بر معرفت انفسي و ترجيح آن بر معرفت آفاقي، باور دارند که در سير صعودي، انسان عوالم ادراکي دارد و معتقدند اين معرفت حقيقي که همان نور و اشراق خداوندي است ، با ايمان و اخلاق آدمي ارتباطي وثيق و عميق دارد و نتيجه ي اين معرفت ، زمينه سازي عشق به مراتب عاليه و علۀالعلل است و نهاد ناآرام انسان ، با شناخت و معرفت توحيدي، در جوار قرب الهي آرام ميگيرد و سعادت و کمال ، با معرفت توحيدي و گذر از عوالم توحيدي و رسيدن به سرچشمه ي عشق ساري در سراسر هستي به دست ميآيد.