خلاصه ماشینی:
"تو رفتهای و زمین مانده است و ما ماندیم و میزهایی پر از بخشنامه؛روی زمین محمد مهدی سیار مجال گریه کم و حجم درد بسیار است توقع تو از این روح سر بسیار است به خاطر تو گلی سرخ از کجا بخرم زمانهییست که گلهای زرد بسیار است حرامی آمد و دار و ندارمان را برد در این قبیله که میگفت مرد بسیار است یکی از این همه دیوانه عاشق لیلی است اگرنه وحشی و صحرانورد بسیار است بگو به کفتر خوشباوری که در راه است به این محله نیا هرزهگرد بسیار است * مرا به حال خود ای ابر مهربان بگذار مجال گریه کم و حجم درد بسیار است سید ابولفضل محمدی وقت اذان گذشت؛و خورشید خواب ماند افسوس،وعدههای خدا در کتاب ماند نم پس نداد ابری بیخیر آسمان تنها درخت ناحیه بیآفتاب ماند خواب هزار سالهء غیبت ربودمان شیواترین سلام خدا بیجواب ماند از لشگر نهنگ کسی زنده برنگشت دریا دوباره در کف مشتی حباب ماند دعوای ما حواله به روز حساب شد دنیا به نام نامی عالیجناب ماند این جادههای گیج به جایی نمیرسند مقصد فریب بود،دروغ سراب ماند."