چکیده:
یکی از راهبردیترین تصمیمات امام علی (ع) در عصر خلافت اسلامی (35-40 هـ) قبل از آغاز جنگهای این دوره، استراتژی صلح و آشتی با جناح ها و گروه های مخالف زمان خود بوده است. این جستار بر آن است تا با تکیه و تأکید بر خطبۀ 40 نهج البلاغه، لایههای معنایی پنهان متن را بر اساس رویکرد تحلیل هرمنوتیکی موردنظر «شلایر ماخر آلمانی» واکاوی نماید. اساس رویکرد هرمنوتیکی مؤلف محور و روشمندیِ ماخر در فهم متون راهبر (متون مقدس دینی مثل نهج البلاغه) بر این اصل استوار است که با به کارگیری دو پارادایم تأویل دستورگرا و تأویل روانشناختگرا به خوانش هرمنوتیکی و تحلیل علمیِ استراتژی صلح و سازش در سیرۀ عملی علی (ع)پرداخته شود و به این پرسش که استراتژی صلح در خوانش هرمنوتیکی خطبۀ 40 نهج البلاغه چه نسبتی را با روایتهای تاریخی برقرار می سازد، پاسخ دهد. بر اساس دادههای تاریخی، مقولۀ صلح و آشتی، نمود کاملاً کاربردی و آشکارا در سیرۀ نظری و عملی ایشان دارد و دلالت های آن کشف میشود. از نتایج کاربست چارچوب نظری ماخر بر می آید که بر مبنای خطبۀ موردپژوهش در اندیشۀعلی (ع) اصالت با صلح و آشتی است؛ لذا سوق دادن جامعه بهسوی امنیت و آرامش در شرایط اجتماعی بحرانزا، مد نظر گفتمان علوی است. خواننده در فرآیند خوانش، به کشف لایه های معنایی زیرین متن رهنمون می شود. واکاوی زیرساخت معنایی خطبۀ 40 از بستر تأویل دستورگرا و روان شناختگرا در هرمنوتیک مؤلف محور، میتواند بیانگر روحیه و افکار امام و شخصیتِ جامع الأضدادی وی باشد؛ او هم قهرمان صلح است و هم قهرمان جنگ، صلح میکند مادامیکه صلاح جامعۀ مسلمین، امنیت، آرامش و عزت ایشان در آن باشد و جنگ میکند مادامیکه محرز شود گفتمان صلح به سستی و رخوت گراییده است.
One of the most strategic decisions of Imam Ali (AS) during the era of the Islamic Caliphate (35-40 AH) before the beginning of the wars of the said period, was the strategy of peace and reconciliation with factions and opposition groups of his time.This paper aims to examine the veiled semantic layers of the text based on the approach of hermeneutic analysis of German theologian Friedrich Schleiermacher according to Sermon 40 of Nahj-al Balaghah.The basis of the author-centered hermeneutic approach and research methods in understanding the leading texts (non-revelatory sacred religious texts such as the Nahj-al Balaghah) is based on the principle that by applying two paradigms of grammatical and psychological interpretations deal with the hermeneutic reading and scientific scrutiny of the strategy of peace and reconciliation in the practical biography of Imam Ali (AS) and answers the question of how this strategy relates to peace in the hermeneutic reading of Sermon 40 of Nahj-al Balaghah with its historical narratives. According to the available data, the category of peace and reconciliation has a very practical and obvious manifestation in Imam’s theoretical and practical biography, the implications of which are exposed in the article.One of the results of applying the theoretical framework of the stated method is that in Sermon 40 the novelty of Ali’s (AS) way of thinking regarding peace and reconciliation is emphasized and leading the society towards security and tranquility in critical social conditions is a category that Alavi discourse takes the lead.The expert audience, in the process of reading the text, is guided to ascertain the semantic layers below the text and it seems that the analysis of the semantic infrastructure of Sermon 40 from the context of grammatical and psychological interpretation paradigm in author-centered hermeneutics, can express the spirit and judgment of the Imam and his comprehensive antidote personality. He is both a hero of peace as well as of war, he makes and maintains peace as long as the Muslim community is secured, and that tranquility and dignity prevails in the society. He fights as long as it is proven that the discourse of peace has become slow.
خلاصه ماشینی:
اساس رويکرد هرمنوتيکي مؤلف محـور و روشـمنديِ مـاخر در فهـم متـون راهبر (متون مقدس ديني مثل نهج البلاغه ) بر اين اصل اسـتوار اسـت کـه بـا بـه کـارگيري دو پارادايم تأويل دستورگرا و تأويل روان شناخت گرا به خوانش هرمنوتيکي و تحليل علمـيِ استراتژي صلح و سازش در سـيرة عملـي علـي (ع )پرداختـه شـود و بـه ايـن پرسـش کـه استراتژي صلح در خوانش هرمنوتيکي خطبۀ ٤٠ نهج البلاغه چه نسـبتي را بـا روايـت هـاي تاريخي برقرار مي سازد، پاسخ دهد.
مقدمه اين مقاله تحت تأثير انديشه هاي روش شناسانۀ ماخر درصـدد اسـت بـا دانـش هرمنوتيـک مؤلف محور، انديشۀ علي (ع ) را در باب استراتژي صلح طلبي و جنگ ستيزي، خـوانش کنـد و ضمن اين که صرفاً يک روش براي تفسير خطبه هاي نهج البلاغه وجـود نـدارد؛ الگـويي هرمنــوتيکي بــراي فهــم خطبــۀ ٤٠ نهــج البلاغــه بــه روش «هرمنوتيــک دســتورگرا» و «هرمنوتيک روان شناخت گرا» ارائه دهد.
از پارامترهاي تأويل روان شناخت گرا در نظريۀ ماخر، درک فضـاي گفتمـاني حـاکم بـر روح و زمانه مؤلف است که تطبيق آن در اين جا بر زمانه امير المؤمنين اين است که بعـد از جنگ صفّين ، زماني که خوارج بر امام خرده گرفتند که چرا در برابر مسأله حکميـت تسـليم شـده اسـت ، و دو نفـر بـه عنـوان نماينـده از سـوي اصـحاب ايشـان و طرفـداران معاويـه برگزيده شدند، تا در باره سرنوشت جنگ صفّين و خلافت مسـلمين داوري کننـد، خـوارج بر طبق آيات قرآن مجيد و تکيه پيوسته به «قل إنيً عليً بينًة »، (حکميت مخصوص خداسـت ) ً و اقتباس شعار«لاحکم إّلـا للّـه »، گرفتـار مغالطـه آشـکاري بودنـد کـه بـه خـاطر لجاجـت نميتوانستند زشتي آن را درک کنند؛ حضرت ، با تسلط بر جوانب گفتمان حاکم بـر ذهنيـت اين جماعت ، خطبۀ ٤٠ را ايراد کرد و در آن به چهار نکته اشاره فرمود: ١.