خلاصه ماشینی:
"20(کونسطیطوصیون)-ناموس بمعنی اصلی نه بمعنی عشق(نام و ناموس)که متأخران من باب جناس لفظی آوردندی(و نوامیس)بابی است از ارسطو در دفتر(پولیطیکا) که سیاست مدت باشد و حکیم مرقوم در آن باب نوامیس دولتهای قدیم را بیکدیگر برسخته است و شارع فصول الحکم(شرح طهران چ سنگی 1318 قمری)آنرا علم نوامیس گوید(در واکنسطیطوصیونل(یعنی علم شرایع و این ناموس که لفظ یونانی ارسطو است ترجمة عربی آن(شرع)یا شریعة است و تا ناموس را یا شریعت را پیغمبری بزرگ یا حکیمی سترگ ننهاده باشد و ملتی یا امتی بطوع و رغبت ازو پیروی نکنند و در راه حفاظت آنجان نیفشانند آن ناموس و آن شریعت مسلم نگردد و لازمة قانون شرعی و ناموس آنست که زورگویان و پادشاهان و جبابره را در آن مدخل نباشد و همگنان آن اصول را مقدس شمارند و بناچار ناموس یا شریعت باید که منطبق باشد بر نصی مانند قرآن مجید یا کتاب آسمانی دیگر تا دیکطاطورانرا و مستبدان و جبابره را در آن جرأت دخل تصرف نباشد ولیت شعری اینچه معاصران ما(قانون اساسی)میگویند چه سست بنیاد است آنرا تنی چند از ایشان نشسته و ساختهاند و بعد خواه بمیل خود خواه برای اینکه(آلة فعل)زورگویان خارج و داخل هستند گاه آن متن منصوص را برمیگردانند و گاه بر آن تأویلات منافقانه مینهند چنانکه بجرأت توان گفت که (قانون اساسی)حضرات(کاریکاطور)یعنی صورت مسخ(ناموس)حکماء و نقض شریعت ارباب ادیان است یعنی بیرون مشتی شریک دزد و رفیق قافله کسی حامی و طرفدار آن نیست و در حکم مرده ریگی بیش نیست یا دفتری مجهول المصنف و بیصاحب که نساخگان بدلخواه خویش در آن تصرفانی میکنند زیرا که نه حرمت مصنف دارند نه از مالک دفتر واهمه میکنند."