چکیده:
در رویکرد پدیدارشناسانه، تلویزیون بهعنوان یک ابژه در جهان خارج وجود ندارد، بلکه تنها در آگاهی افراد تجسم مییابد. به بیانی دیگر، تلویزیون، نه به عنوان واقعیتی عینی، بلکه ذهنیت و ادراک از آن، موضوع مطالعه پدیدارشناسی حاضر است. با توجه به تأکید صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بر گروههای در حاشیه و فقرا، شناخت ادراک گروههای مختلف بهویژه گروههای آسیبپذیر از تلویزیون بسیار مهم است. ازاینرو، در پژوهش حاضر، تجربهزیسته زنان بیخانمان از تلویزیون مطالعه شده است. در این مقاله توصیف میشود که در زیست جهان زنان بیخانمان، تلویزیون چگونه صورتبندی شده است؟ با استفاده از نظریات برساختگرایی رسانه و پدیدارشناسی و با کاربرد روش پدیدارشناسی تجربی، با 10 نفر از زنان بیخانمانی که بهطور موقت در مددسرای نیلوفر آبی چیتگر حضور دارند، مصاحبه شده و یافتهها، با استفاده از روش تجزیهوتحلیل کرسول و نرمافزار maxqda 10 تحلیل شدهاند. از مجموع واحدهای معنایی استخراج شده، 10 مقوله متنی بهدست آمده است و پسازآن، چهار مقوله ساختاری «تلویزیون برچسبساز»، «تلویزیون طبقاتی»، «بیخانمانی کاذب تلویزیونی» و «تلویزیون طردکننده» از مقولات متنی، انتزاع شدهاند. تحلیلها نشان میدهد که زنان بیخانمان در برابر این ادراک از تلویزیون مقاومت نمیکنند و این ذهنیت، امکان درخواستهای اجتماعی را از آنان سلب کرده است. ازاینرو، ضروری است، رسانه در ساختاری برابر و با نگاهی ساختارگرایانه و نه فردگرایانه، امکان تحرک و تغییر اجتماعی را برای آنان فراهم آورد و دیگر ساختارهای طرد کننده را به چالشی جدی فراخواند.
In the phenomenological approach, television does not exist as an object in the outside world, but is only embodied in the consciousness of individuals. In other words, television is the subject of the study of present phenomenology, not as an objective reality, but as its mentality and perception. Given the emphasis of the Islamic Republic of Iran Broadcasting on marginalized and poor groups, it is very important to know the perception of different groups, especially vulnerable groups on television. This article describes how television is shaped in the world of homeless women. 10 homeless women living temporarily in the Niloufar Abi Chitgar Home were interviewed Using theories of media constructivism and phenomenology, and using the method of experimental phenomenology. Data were analyzed using Cresol Analysis method and maxqda 10 software. From the total number of semantic units extracted, 10 textual categories were obtained. The four structural categories of textual categories were "labeling TV", "classical TV ", "fake TV homelessness" and " exclusionary TV". Analyzes have shown that homeless women do not resist this perception of television, and this mentality has deprived them of the possibility of social demands. Therefore, it is necessary for the media, in an equal structure and with a structuralist rather than individualistic view, to enable them to move and change socially, and to challenge other exclusionary structures.
خلاصه ماشینی:
چنان کـه مصاحبه هايي که پژوهشـگر در مرحلـه اول ، بـراي شـناخت ادراک زنـان بي خانمـان از بي خانمانـي (و نـه تلويزيون ) انجـام داد، پـس از مقوله بندي هـاي متعـدد، بـه ذهنيـت ويـژه آنـان از تلويزيـون و نقـش ميانجـي ايـن رسـانه در سـاخت ادراک از بي خانمانـي دسـت يافـت و پـس از آن پرسـش اصلـي مقالـه شـکل گرفـت ؛ يعني هدف اين اسـت کـه بدانيـم ادراک از تلويزيـون ٢ در ميـان ايـن گـروه چگونه اسـت ؟ بـر اسـاس نتايـج پژوهـش در مرحلـه قبلـي ، تلويزيـون بـا بازنمايـي به سـاخت ذهنيـت زنـان بي خانمـان از خـود و بي خانمانـي (به عنـوان دو پديـدار٣ اجتماعـي ) پرداختـه اسـت ، ازايـن رو، ضـروري اسـت بدانيـم تلويزيونـي کـه بـه ايـن سـطح از برسـاخت اجتماعـي نائـل شـده ، در ادراک زنـان چـه صورت بنـدي اي ٤ دارد؛ تنهـا با شـناخت ايـن ذهنيـت ، مي تـوان نقش برسـاخت کننـده تلويزيـون را تصريـح کرد و ايـن موضوعـي اسـت کـه محـور اصلـي پژوهـش حاضـر را شـکل مي دهد.
ازايـن رو، مقالـه حاضـر، پس از در پرانتز قرار دادن ٤ و کنـار نهادن نگرش طبيعي ٥ از تلويزيـون ، بـا اسـتفاده از روش و نظريـه پديدارشناسـي ، توصيـف زنـان بي خانمان از تلويزيـون مطالعـه مي شـود و پرسـش اصلـي ايـن اسـت کـه زنـان بي خانمـان بـه تلويزيـون به عنـوان يـک پديـدار چگونـه مي نگرنـد و در زيسـت جهـان آنـان ، ايـن رسـانه چگونـه صورت بندي شـده اسـت ؟ پيشينه پژوهش توجـه اصلـي ايـن پژوهش به موضـوع ادراک زنـان بي خانمان از تلويزيون اسـت .
چارچوب نظري پژوهش بـراي پاسـخ بـه پرسـش پژوهـش و حـل مسـئله تجربه زيسـته زنـان بي خانمان از تلويزيـون بايـد به جامعه شناسـي پديدارشناسـي و نظريات برسـاخت گرايي رسـانه اتـکا کـرد؛ بـه ايـن دليـل کـه تنهـا در پديدارشناسـي اسـت کـه ادراک از تلويزيون تحليـل مي شـود.