چکیده:
موضوع رمان عادت میکنیم مسائل خانوادگی و روابط انسانهاست که در قالب انواع تعامل اجتماعی بینافردی شکل گرفته است. در این رمان، در بسیاری از موارد نمیتوان با سطح ظاهری توصیفها، نوع و وجوه تعامل شخصیتها را که از عوامل اصلی شکلگیری روایت محسوب میشود، درک کرد. بر همین اساس، بهقصد ابهامگشایی از وجوه و سطوح تعامل، بهویژه ابراز سلطه، روابط شخصیتهای رمان از منظر روانشناختی و با تکیه بر نظریۀ شخصیت آدلر بررسی شده است. نتیجه نشان میدهد که از میان مؤلفههای این نظریه، علاقۀ اجتماعی، سبک زندگی، خودِ خلّاق و عقدۀ حقارت در گفتار و رفتار شخصیتهای رمان نمودی آشکار دارد، برتریجویی بسیار کمرنگ است، غایتنگری تخیلی اصلاً مشاهده نمیشود و شخصیتهای رمان در تیپهای «تکیهدهنده ـ گیرنده»، «سودمند اجتماعی» و «سلطهجو ـ حکمفرما» جای میگیرند. قهرمان داستان و بیشتر نقشآفرینان شخصیتی «تکیهدهنده ـ گیرنده» دارند؛ هرچند که برخی از آنها نهایتاً به تیپ «سودمند اجتماعی» میرسند. مصداق بارز تیپ «سودمند اجتماعی» سهراب زرجو و تنها شخصیت «سلطهجو ـ حکم فرما» ماهمنیر است. شخصیت آیه هم در هیچیک از تیپها نمیگنجد. با این حساب، نوع «اجتنابگر» تنها تیپ شخصیتی است که در رمان دیده نمیشود.
The subject of the novel "We Get Used to It" is about family issues and human relationships, which is shaped in the form of various interpersonal social interactions. In this novel, in many cases, it is not possible to understand the type and aspects of the characters' interaction with the appearance of the descriptions, which are the main factors in the formation of the narrative. Accordingly, in order to obscure the aspects and levels of interaction, especially the expression of dominance, the relationships of the novel's characters have been examined from a psychological perspective based on Adler's theory of personality. The result shows that among the components of this theory, social interest, lifestyle, self-creation and inferiority complex are evident in the speech and behavior of the novel's characters. Supremacy is very low, imaginative teleology is not observed at all, and the characters of the novel fall into the types of "relier-relied", "socially beneficial" and "domineering-ruling". The protagonist and most of the actors have a “relier-relied” personality; however, some of them eventually reach the "socially beneficial" type. A clear example of the "socially beneficial" brigade is Sohrab Zarjoo and the only "domineering-ruling" figure is Mah-monir. The character of the Ayeh does not fit into any of the types. On this account, the "avoidant" type is the only character type not found in the novel.
خلاصه ماشینی:
نتيجه نشان ميدهد که از ميان مؤلفه هاي اين نظريه ، علاقۀ اجتماعي، سبک زندگي، خود خلاق و عقدة حقارت در گفتار و رفتار شخصيت هاي رمان نمودي آشکار دارد، برتريجويي بسيار کم رنگ است ، غايت نگري تخيلي اصلا مشاهده نميشود و شخصيت هاي رمان در تيپ هاي «تکيه دهنده ـ گيرنده »، «سودمند اجتماعي» و «سلطه جو ـ حکم فرما» جاي ميگيرند.
9 عرب زاده (١٣٩٦) در پايان نامۀ کارشناسيارشد خود با عنوان نقد روان شناختي شخصيت در چهار رمان فارسي بر اساس نظريۀ ترتيب تولد آدلر، در کنار شخصيت هاي سه رمان سمفوني مردگان ، چراغ ها را من خاموش ميکنم و جاي خالي سلوچ به شخصيت هاي رمان عادت ميکنيم پيرزاد هم از منظر اصل «ترتيب تولد»، يعني يکي از اصول چندگانۀ نظريۀ شخصيت آدلر، پرداخته است .
10 عظيمي و مرتضوي (١٣٩٤) در مقاله اي با عنوان «بررسي دغدغه ها و مشکلات زنان در آثار زويا پيرزاد (چراغ ها را من خاموش ميکنم و عادت ميکنيم )»، به اين نتيجه رسيده اند که مسائل فرهنگي ـ اجتماعي و نوع نگرش جامعۀ سنتي و مردسالار به زن ، علت عمدة بروز مشکلات در زندگي زنان داستان هاي پيرزاد است .
٤. شکل شناسي روان شناختي شخصيت ها و نوع تعامل آن ها آرزو صارم ، ماه منير، آيه ، شيرين ، سهراب زرجو، نصرت ، تهمينه ، مادر تهمينه ، سهراب ، سبزه باجي، نعيم و محسن از شخصيت هاي اصلي و فرعي مهم رمان عادت ميکنيم هستند که به اقتضاي نوع شخصيت و تعاملشان و با تکيه بر نظريۀ آدلر، ميتوان آن ها را در تيپ هاي شخصيتي ذيل جاي داد.