چکیده:
مفهوم "فاصله" در شعرهای سهراب سپهری چیست؟در کند و کاودر پی این مفهوم، بدون نگاه به قصد سهراب، شعرها خود سخن میگویند. در این واکاوی،گوینده درون شعردر یک فرآیند در حرکت به یک فراسو نخست از تقابلها رها شده و دنیای تاریکی را میبیند:از درون دنیای تاریکی چیزی زایش پیدا میکند. این دنیای زایش از تقابل رسته در درون خود به زایش میرسد و ناشناخته ای از درون آن میروید. این زایش در پی خالی کردن گوینده از خودنیست تا با وصل به معشوق پر شود. سپس خارج از این مفاهیم در "فاصله" حرکت میکند. از هیچستان و ابدیت میگوید که مفهوم فاصله را در خود دارند چرا که ابدیت به هیچ نقطهای ختم نمیشود. آغاز و مقصد و سفر در اندیشه او راهی ندارند. او خارج از این سه دسته بندی هستی نویی را تجربه میکند. این هستی که در ادبیات رخ میدهد هستی در"فاصله" است.
What does "distance" mean in Sohrab? The intention of Sohrabis not going to be known but the poems themselves speak.In a process, the speaker in moving toward God is released from binary oppositions and enters darkness. In this darkness, something is given birth outside binaries. The speaker is not in search of evolution or being empty; s/he lives in distance. Though s/he speaks of nothingness and eternity, they are not led into an end. Beginning, end, and journey have no place in the speaker's thought. He experiences being outside journey style perfection. This being occurs in distancewithin literature
خلاصه ماشینی:
سئوال اين است که آيا شعرهاي سهراب سپهري نيز به دنبال وصل و فنا شدن در مقصود به اين معنا است ؟ بر خلاف پژوهش هاي گذشته که خواسته اند ســهراب را عارفي بدانند که در مسير به سوي مقصودش در انديشه وصل (فنا في الله يا وحدت ) با آن است ، در اين مقالهدر فرايند خوانش هشت کتاب سهراب به ترتيب تلاش مي شود تا نشان داده شود که حرکت گوينده شعرها براي وصل شدن به مقصود نيســت بلکه وصل را در "فاصله " داشــتن با آن مي پندارد.
از اين نظر کلارک توضيح مي دهد که :"بلانشو اســتدلال مي کند که يک کار هنري که تنها براي خوانده شــدن نوشــته شده است در اســاس چيز جديدي نمي گويد، بنابراين حتي اگر نويسنده با نوشتن کتاب بودن خود را به صورت يک هويت مشــخص و ثابــت (selfhood) تأييد کند، بايد در برابر ميل بــه بيان "خود" مقاومت کنــد و همچنين در برابر خواننده اي که کلمات براي او ممکن اســت معناي غريب داشــته باشــد مقاومت کند، هر دوي اين حالت از ظهور گونه به گونه و بي پيشــينه کار هنري جلوگيري مي کنند" (کلارک ،١٩٩٦: ٥٠).
اما اين "رفتن " يعني چه ؟آيا به معناي حرکت به ســوي رســيدن بــه مقصد و وصل اســت ؟در بخش بعدي خواهيم ديد که حرکــت به معناي رفتن به فراسويي روشن نيست بلکه درعمق فرورفتن به معناي زايش در درون "مرز" است .
اينجا در اين شعر دوباره گفته مي شود کهحرکت به معناي رفتن به فراسويي روشن نيست بلکه تلاشي است براي زايش که با فرو رفتن در درون خواب يا همان زندگي در مرز محقق مي شود.