خلاصه ماشینی:
"این فرض،ضمیمههای دیگر نیز با خود داشت که کارگردان میتواند به وسیلهء تحلیلی دقیق، انگیزههای نمایشنامهنویس را مشخص کند؛اما پست مدرنیستها استدلال میکردند که ممکن نیست برداشت صحیحی از متن وجود داشته باشد؛زیرا کلمات منتقل کنندهء معنای واحدی برای افراد مختلف نیستند.
برخی از کارگردانها استدلال کردهاند که بسیاری از نمایشنامههای کلاسیک-تنها به دلیل آنکه میتوان آنها را با دیدی نو در برداشتهای افراطی جدید مشاهده کرد-قابل احترامند.
آیا نمایشنامهنویسان میتوانند از نمایشنامههای خود در مقابل تحریفها جلوگیری کنند؟آیا کارگردانها حق دارند که نمایشنامه را در جهت بینش مناسب خود،حتی اگر این بینش،مقاصد نمایشنامهنویس را(در شکل افراطی)تحریف کند،تغییر دهند؟معنای ضمنی اصرار بر وفادار بودن کارگردانان به عقیدهء نمایشنامهنویسان،دربارهء چگونگی اجرای نمایشنامههایشان چیست؟آیا حتی پس از اینکه سلیقهء مخاطبان و قراردادهای صحنهای تغییر کرده است،سلیقههای نمایشنامهنویسان حق تقدم دارند؟جایگاه نمایشنامه،هنگام اجرا کجاست؟آیا عوامل دیگر را سمت و سو میدهد یا همانند بازیگر،دکور،نور و..."