چکیده:
جرایم سیاسی بیانگر فاصلهی بایستههای نظام ارزشی در حوزه سیاسی-اجتماعی و واقعیت موجود در میان تودههای اجتماعی است. بنا به تعریف امر سیاسی و جرم سیاسی در هر کشور، مجرمین سیاسی قابل دستهبندی هستند، که مبتنی بر آن میتوان به رویکرد پیشگیرانه در آن همت گمارد. غایت پیشگیری از جرم سیاسی ابتدا به ساکن تثبیت اخلاق و هنجارمداری در حوزه سیاسی-اجتماعی بوده و در وهلهی بعد پیشگیری از تبدیل جرایم سیاسی به طغیان سیاسی( شامل جرایم امنیتی، سلب آسایش و جرایم عمومی مشابه) است. به دلیل گره خوردن عناصر معنوی و مادی جرم سیاسی به عوامل سیاسی-اجتماعی و دغدغههای مثبت، راهبرد پیشگیری از این جرایم را باید بیشتر در عوامل اجتماعی، نظام ارزش و ضدارزش، بسترهای انحراف و ... جستجو نمود و مطالعه در مورد عوامل زیستی و روانشناختی فردی(که بیشتر در جرایم عمومی رایج است) در این مقوله سود چندانی ندارد. این تحقیق به مطالعه محورهای کاربردی تئوریک به صورت کیفی در مورد پیشگیری از جرم سیاسی مبتنی بر قانون جرم سیاسی مصوب 1395 پرداخته و از نظریات رایج در حوزه انحراف و کجروی به صورت کاربردی بهره جسته و در موارد مقتضی به آمار میدانی یک متغیره برای به تجربه گذاردن فرضیات یک متغیره پرداخته است.
. According to the definition of political activity and political crime in each country, political perpetrators can be categorized, based on which a preventive approach can be attained. The goal of preventing political crime is primarily to stabilize ethical and normative domains in the socio-political domain, and then prevent the transformation of political crimes into political rebellion (including security crimes, deprivation of liberty, and similar general crimes). due to the linking of the mensrea of crime and the actus reus of political crime to political-social factors and positive concerns, the strategy of preventing these crimes should be sought more in social factors, the system of value and exclusion, deviations and other ... and the study of individual biologic and psychological factors (which is more common in common crimes) has little benefit in this area. This research studies theoretical applied basics, qualitatively in the prevention of political crime, based on the political crime law adopted in 1395 and uses commonly used theories in the field of deviation and distortion and, where appropriate, to the field statistic of a variable to experiment with one-variable hypotheses.
خلاصه ماشینی:
5) به دلیل اینکه جرم سیاسی نیز نوعی هنجارشکنی تلقی میگردد، ولی در عین حال فرض بر این است که شخص مجرم دارای روحیه اصلاحگرانه و خیرخواهانه است، تحلیل کجروی وی در دو سطح زیستی و روانشناختی (که بیشتر در جرایم عمومی مورد عنایت است)، در این پژوهش مقدمات بعیده محسوب شده و بدان پرداخته نمیشود.
بنابراین، رویکرد مقنن در مقوله جرم سیاسی ارکان جرم سیاسی را میتوان اینگونه تعریف نمود: 1- عنصر معنوی جرم سیاسی: جرم سیاسی در قانون کشور متشکل از دو جزء است، جزئی به عنوان سوءنیّت خاص و عام در برخی جرایم عمومی که در قانون جرم سیاسی بدان تصریح شده است (توهین و افتراء به شخصیتهای نظام به واسطه مسئولیت آنان به جز رهبری، جرائم مندرج در بندهای (د) و (هـ) ماده(۱۶) قانون فعالیت احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیّتهای دینی شناخته شده مصوب ۷/۶/۱۳۶۰، جرائم مقرر در قوانین انتخابات، نشر اکاذیب) و جزء دوم به عنوان حسن نیّت سیاسی که از جهات مخففه تلقی شده است.
در این نوع مجرمین که با پذیرش اصل نظام، سعی در اصلاح عملکرد حکومت دارند و انگیزهشان شرافتمندانه است، تردیدی نیست که سیاستهای شدید کیفری، تأثیر چندانی بر ارتکاب یا عدم ارتکاب جرم سیاسی بر آنان ندارد، زیرا مرتکبین این دسته جرایم غالباً نخبگان جامعه هستند که سیاست قهریه و ارعاب از طریق وضع قوانین شدید، معمولأ موجب نمیشود که از آرمانهای خود دست بکشند، بلکه در اینگونه افراد باید به جای بازداشتن آنها از اقدامات خود، به اقدامات آنها جهت و سمت و سوی اخلاقی و هنجارمدار داد.