چکیده:
قانون مدنی، به تبعیت از فقه امامیه چند نوع طلاق را به رسمیت شناخته است که یکی از آنها طلاق خلع است. این طلاق، قواعد ویژهای دارد، از جمله اینکه مطابق ماده 1146 قانون مدنی، طلاق خلع مختص زمانی است که زوجه از زوج کراهت داشته باشد و حاضر باشد در قبال طلاق، مالی را به زوج بذل کند. نگارندگان در پژوهش پیش رو، با روشی توصیفیتحلیلی و جمعآوری دادهها از طریق شیوه کتابخانهای در صدد تبیین نقش و آثار «کراهت» در طلاق خلع هستند. نتایج حاصل از پژوهش، حاکی از آن است که اگر زوجه از زوج کراهت نداشته باشد، نمیتواند با طلاق خلع از او جدا شود، بلکه باید به نوع دیگری از طلاق متوسل شود. بهعلاوه، این کراهت باید شدید باشد، به نحوی که در صورت حاصلنشدن مفارقت بین زوجین، زوجه احکام الاهی را رعایت نکند.
Civil law, in accordance with Imami jurisprudence, has recognized several types of divorce, one of which is Khul divorce. This divorce has special rules, including the fact that according to Article 1146 of the Civil Code, the divorce is specific to the time when the wife hates the husband and is willing to pay money to him in return for the divorce. In the present study, the authors seek to explain the role and effects of "hatred" in divorce by using the descriptive-analytical method and collecting data from library sources. The research findings indicate that if the wife does not hate the husband, she cannot separate from him by Khul divorce, but must resort to another type of divorce. In addition, the hatred must be so severe that if the separation between the spouses does not occur, the wife will not observe the divine commandments.
خلاصه ماشینی:
نتايج حاصل از پژوهش ، حاکي از آن است که اگر زوجه از زوج کراهت نداشـته باشـد، نمي تواند با طلاق خلع از او جدا شود، بلکه بايد به نوع ديگري از طلاق متوسـل شـود.
ir مقدمه طلاق پديده اي ناپسـند و ناروا اسـت که فطرت پاک بشري در حالت معمول همواره از آن نهي مي کند و در اديان الاهي نيز به شـدت مذمت شـده است (امامي، ١٣٨٤: ٢/٥-٣)، به گونه اي که امام صـــادق (ع ) درباره اش فرموده اســـت : «از چيزهايي که خداوند آنها را حلال قرار داده است ، هيچ چيز منفورتر و ناپسندتر از طلاق نيست »١ (کليني، ١٣٨٨: ٥٤/٦) با اين حال ، اين پديده شوم صرفا جنبه ديني و اخلاقي ندارد، بلکه امروزه معضلي است کـه نـه تنهـا نهـاد مقدس خانواده را تهديد مي کند، بلکه آســـيب هاي فردي و اجتماعي فراواني بـه دنبال دارد (مهاجري و موســـوي، ١٣٩٩: ١٠١).
برخي از فقها مطلقا گفته اند که يکي از شروط طلاق خلع ، کراهت داشـتن زوجه اسـت و درباره اينکه ميزان اين کراهت چقدر بايد باشـد، سکوت اختيار کرده اند (کاشــف الغطاء، ١٤٢٢: ٨٣؛ حلي، ١٤٠٤: ٧٧/٢ و ٧٩؛ فيض کاشــاني، ١٤٠١: ٣٢٢/٢؛ شــهيد ثاني، ١٤٢٣: ٤٠٩/٩).
برخي ديگر معتقدند صرف کراهت داشتن کافي نيســت ، بلکه کراهت بايد شــديد باشــد، به نحوي که اگر زوجين از يکديگر جدا نشـوند، زوجه به معصـيت خواهد افتاد؛ مثلا مطابق نظر موسوي خميني، صرف بيميلي يا کراهت اندک نمي تواند مجوز وقوع طلاق خلع باشـد، بلکه کراهت بايد شـديد باشد، به گونه اي که از سـخنان يا رفتارهاي زوجه چنان فهميده شـود که ممکن است به دليل اين کراهت ، مرتکب معصيتي شود (موسوي خميني، ١٤٣٤: ٣٧٨/٢).