چکیده:
خودمختاری به عنوان یکی از مفاهیم محوری و کلیدی در اندیشه های سیاسی، حقوقی، فلسفه و مدیریت، بدین معنی است که فرد یا سازمان بر اساس منافع و ترجیحات خود و نه بر پایه تحمیل نیروهای بیرونی، دست به تصمیم گیری و کنش بزند. سوال اصلی ما در این پژوهش این است که که شبکه های غیر رسمی چه تاثیری بر خودمختاری سازمان دارند؟در این ابعاد مختلفی برای خودمختاری در نظر گرفته می شود. هدف مقاله که به روش توصیفی و تحلیلی میباشد، بررسی تاثیر شبکه های غیر رسمی بر مولفه خودمختاری با تاکید بر مولفه تخصیص بهینه منابع در سازمان های بخش خصوصی است. یافته های تحقیق درخصوص تاثیر شبکه های غیر رسمی بر خودمختاری سازمان نشان می دهد “سندرمی” در سازمان های ایرانی وجود دارد که رشد کیفی آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد.
خلاصه ماشینی:
در صورتی که فعالیت شبکه های غیر رسمی “ناهمسو” با اهداف و ساختار رسمی سازمان باشد و آنها خواست ها و ترجیحات خود را بر روند تصمیم سازی و تصمیم گیری سازمان در حوزه تخصیص منابع تحمیل کنند منجر به “کاهش خودمختاری” سازمان می شود و زمینه برای “افول کارایی و اثربخشی” فراهم شده و در نهایت به “تهی شدن و پوکی سازمان” خواهد انجامید.
همچنین خودمختاری به این مفهوم نیست که یک سازمان هرجا و هر زمان که خواست هر کاری را انجام دهد و خودمختاری، کارکردن بدون شبکه نیست چرا که در عصر ارتباطات “تاثير” از سایر پديده ها همواره وجود دارد اما آن نکته ای كه در خودمختاري اهمیت دارد “فقدان تحميل” است در اينجاست كه خودمختاري با علوم سیاسی و این تحقیق به دنبال پاسخ به این پرسش است که علل شکل گیری شبکه های غیر رسمی چیست و چه نقشی در مناسبات قدرت سازمانی با تاکید بر خودمختاری (شاخص تخصیص منابع) ایفا می کنند ؟ بنابراین تحقیق بر نقش شبكه هاي غير رسمي بر خودمختاری سازمانی متمركز شده و اجازه داده شده مشاركت كنندگان جهت و روند تحقيق را تعيين کنند و به جاي استفاده از ابزارهاي ثابت و استاندارد شده كه به پيش فرض هاي از قبل تعيين شده متكي هستند در روش شناسي نظريه داده بنیاد، توجه به توصيفاتي كه مشاركت كنندگان از تجربه هاي خود ارايه مي دهند معطوف مي شود.