چکیده:
مسئله «اختیار» انسان یکی از مباحث پرچالش و دامنهدار در تاریخ تفکر بشر بهشمار میرود و تاکنون راهحلهای گوناگونی براساس مبانی فکری مختلف برای آن ارائه شده است. این مسئله در اندیشه ابن ابیجمهور احسائی نیز مطمح نظر قرار گرفته است، میتوان گفت آنچه دیدگاه احسائی را از سایران امتیاز بخشیده و درخور توجه کرده، تلاش کمنظیر وی برای تقریب نظریات فلاسفه، عرفا و متکلمان در این زمینه است که در کتاب «مجلی» صورت گرفته است. این جستار کوشیده است، راهحل ارائه شده از سوی احسائی برای پاسخگویی به مسئله اختیار انسان و تلاش او برای رفع تعارضهای موجود میان اندیشههای گوناگون را بررسی کند. از جمله دستاوردهای بحث این است که احسائی متناسب با رویکرد اشراقی خویش، تفسیر خاصی از نظریه «امر بین الامرین» ارائه کرده و اختلافات موجود در مسئله اختیار را بر پایه پذیرش وحدت سهگانه «شریعت ـ طریقت ـ حقیقت»، قابل جمع و غیرمتعارض با هم قلمداد کرده است.
Man‟s "free will" is one of the most challenging and wide-ranging issues in the history of human thought. So far, based on different intellectual principles, various solutions have been proposed in this regard. Man‟s "free will" has also been considered by Ibn Abi- Jumhur Ahsa'i. What distinguishes his point of view from that of others and makes it noteworthy is his unique attempt at the approximation of the theories of philosophers, mystics and theologians in this field in the book "Mojli". This paper has tried to examine the answer offered by Ahsa'i to the question of human free will and his attempt to resolve the existing conflicts between different ideas. The findings show that, in accordance with his illumination approach, Ahsa'i has provided a special interpretation of the theory of "intermediate position" and has argued that, based on the acceptance of the threefold unity of "shariʿa, mystical path, and truth"; the disagreements over the issue of free will are reconcilable and non-contradictory.
خلاصه ماشینی:
ديدگاه عام احسائي در مسئله «جبر و اختيار» ابنابيجمهور تعريفي از «فعل اختياري» انسان ارائه ميدهد و بر مبناي آن، فاعل همه افعال بندگان را که در صورت وجود داعي از آنها صادر ميشود و با انتفاي آنها منتفي ميگردد، عبد ميداند که بهصورت اختياري آنها را انجام داده است؛ زيرا به تبع قدرت و داعي انجام داده و معتقد است: منظور از «فعل اختياري» همين است (احسائي، 1434ق، ص795).
بنابراين، دليل تنبيهي خود براي اثبات فاعليت انسان و عدم منافات آن با توحيد افعالي را اينگونه شرح ميدهد: اينکه ميگوييم: عبد فاعل است، اين نيست که او در فعلش مستقل است؛ زيرا حقتعالي وجود و آلات و شرايط را به او افاضه و موانع را برطرف کرده و قابليتهايي را در او قرار داده، آنگاه زمام اختيار را بهدست او سپرده و اگر همة آنچه را افعال او بر آنها متوقف است به او ندهد و بر انجام و ترک فعل قادر نباشد، تکليف او و همچنين امر و نهي او معني نميدهد و بر اين اساس، او فاعل مباشر قريب براي افعالش بهشمار ميرود؛ زيرا فعل مستند به علت قريب ميشود و علتِ علت، علت حقيقي نخواهد بود.