چکیده:
ترس، آشکارترین واکنش اجتماعی به جرم است که عواقب آن در جامعه و تعاملات اجتماعی بسیار شایع و شدید است. ترس می تواند شامل اجتناب کامل از اجتماع یا دوری از عوامل تهدید کننده باشد. از آنجایی که جامعه بی جرم امکان ناپذیر است، پس همواره میزانی ترس از جرم در جامعه وجود خواهد داشت. بنابراین هدف کلی این تحقیق، بررسی جامع و درک بهتر رابطه بین عوامل محله ای با ترس از جرم شهروندان به عنوان یک مسئله اجتماعی تاثیر گذار در انسجام و کارکرد جامعه است. این مطالعه به روش پیمایش اجتماعی و با ابزار پرسشنامه محقق ساخته انجام گرفته است. نمونه مورد مطالعه 413 نفر از ساکنین 18 سال به بالای شهر کرج می باشندکه به روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شده اند. آزمون فرضیه های تحقیق نشان دادند که بین متغیرهای تعلق خاطر به محله، روابط همسایگی، بی نظمی فیزیکی، بی نظمی اجتماعی، تنوع قومیتی محله سکونت و رضایت از پلیس با ترس از جرم رابطه معناداری وجود دارد. در مجموع یافته ها چارچوب نظری تحقیق (نظریه بی سازمانی اجتماعی) را تایید کردند. نتایج تحقیق نشان می دهد: محیط فیزیکی محله های شهر عامل بسیار مهمی در میزان ترس از جرم ساکنین است. بدین ترتیب نشانه های بی سازمانی در محله ها می تواند به طور مستقیم بر نرخ جرم، رضایتمندی از پلیس و سطوح ترس از جرم میان شهروندان در فضای شهر تاثیر بگذارد. همچنین مشخص شد که روابط میان ساکنان تابع نابسازمانی اجتماعی و منازعه فرهنگی است و ترس از جرم نیز در تقابل این دو عامل افزایش می یابد.
خلاصه ماشینی:
نکته قابل تأمل ديگر در ارتباط با اهميـت تحقيـق حاضـر آن اسـت کـه امـروزه ديگـر ترديدي در جرم خيز بودن مناطق شهري وجود ندارد و شهرها مکان هاي ترس آفريني بـه شمار مي آيند، بنابراين ساکنين شهرهاي بزرگ در مواجهه با جرايم و جلوگيري از قربـاني شدن ، دچار نگراني و هراس بوده و ترجيح مي دهند تا جهت کاهش آسيب هـاي احتمـالي مبادرت به محدود سازي تعاملات خود با شهر نماينـد (احمـدي و همکـاران ، ١٣٨٨: ٦٦ ؛ عليخواه و نجيبي ربيعي ، ١٣٨٥: ١١١).
نتايج اين تحقيق کـه بـا روش پيمايش و نمونه اي شامل ٣٠٠ نفر از ساکنان دو محله جرم خيز شهر شيراز (محلـه احمدي نو و ده پياله ) صورت گرفت ؛ مشخص نمود که از ميان متغيرهاي فـردي جنسـيت رابطه معناداري با جرم داشت که بر خلاف تحقيقات ديگر مردان ترس از جرم بيشـتري از زنان را گزارش کرده بودند (که تنها در خصوص ترس از جرايم عليه افراد اين رابطـه معنـا دار بوده است ) و ساير متغيرهاي فردي (سن ، تحصيلات ، قوميت ، درآمد و مالکيـت منـزل مسکوني ) رابطه معناداري با ترس از جرم نداشتند.
از منظر ديگر، اين نظريه ، مسئله ترس از جرم را با در نظر گرفتن تنوع خرده فرهنگـي اجتماعات ، بي نظمي اجتماعي محيط زندگي و نگرانـي از بـزه ديـدگي مـورد بررسـي قـرار مي دهد (سراج زاده و گيلاني ، ١٣٨٩:٢٢٦) طبق اين رويکرد، جوامعي کـه از قوميـت هـاي متفاوتي تشکيل شده اند باعث شکل گيري خرده فرهنگ هاي بسياري مي شوند که هر يـک از اين اقوام بدون پيوند با کليت جامعه از آداب و رسوم خود پيروي مـي کننـد و ايـن امـر سبب افزايش ترس از جرم بين افراد جامعـه مـي گـردد (عليخـواه و ربيعـي ،١٣٨٥: ١١٧).