چکیده:
از هنگامی که تصوف به صورت یک نهاد شناخته شدة اجتماعی درآمد، زبان و نظام نشانه شناسی خاص آن نیز به وجود آمد و اصطلاحات ویژه ای پدیدار شد که در درون این نهاد بار معنایی خاصی داشت و برای ناآشنایان به این مکتب نامفهوم بود. واژه های خاص در زبان تصوف را به دو دسته تقسیم کرده اند: یکی اصطلاحات رسمی. دوم رمزهای تصویری. دستۀ اول واژه هایی است ، که در شمار اصطلاحات رسمی و واژگان ویژة نهاد تصوف درآمده است . دستۀ دوم از واژه های خاص صوفیان ، تصویرهای نمادین در ادبیات عرفانی است . این تصویرها که غالبا نام عناصر و پدیده های طبیعی و حسی اند هر کدام رمزی از ایده های ناگفتنی عارف و کلید اشارت به دریافت ها و معانی غیبی صوفی شاعر هستند. نمادپردازی در شعر فارسی تقریبا با سنایی رسمیت یافت . پیش از وی در شعر شاعران عارف کاربرد اینگونه تصاویر نمادین بسیار اندک است . اما همین تصاویر ریشه در سنت ادبی پیش از وی دارد. بنا براین نمادپردازی در ادبیات صوفیه یکباره و ارتجالا در آثار سنایی غزنوی یا دیگران پدید نیامده است بلکه شاعران عارف برای رمزسازی از میراث ادبی کهن بهره های بسیار گرفته اند. در این تحقیق بر آنیم تا سمبولیسم و نماد در تصوف از از سنایی تا مولوی را مورد بررسی قرار دهیم .
خلاصه ماشینی:
صوفياني که تجربه هاي ناب شخصي داشته اند تصاوير و تعابير شخصي مختص به خود دارند و فرديت و خلاقيت آنها را از خلال تصويرهاي ابتکاري ميتوان کشف کرد، اما صوفيان موزون طبع و مقلد که صرفا با خواندن شعرهاي بسيار با زبان تصوف انس گرفته اند و تصويرها و نمادهاي شعري متداول در ادبيات صوفيه ، ملکۀ ذهني ايشان شده ، رنگ و بوي فرديت در شعر و سخنشان نمي توان يافت .
٢) واژگان شعر تغزلي: معشوق ، عشق ، زلف ، رخ ، يار، دلبر، پسر و ٣) اصطلاحات ميخانه اي: مي، ساقي، مست و رند و خرابات ، جام ، ميخانه ، مصطبه ، مقام ٤) واژگان مقدس و نامقدس : مسجد، کعبه ، سجاده ، بت ، صنم ، ٥) عناصر اسطوره هاي ايراني: جمشد، جام جم ، رستم ، کيکاووس ، رخش ، فريدون و ضحاک چنان که پيشتر اشاره کرديم سنايي واژه هاي مرسوم در سنت شعر تغزلي را به خدمت گرفت تا عشق و جذبۀ خويش را به تصوير کشد، اما عاملي که اين واژه هاي شناخته شده را از معناي مرسوم خود فراتر ميبرد و به قلمرو نماد ميرساند نوع تجربه شهودي است که دست نايافتني و غير حسي است برخي از اين نمادها عبارتند از عاشق ، معشوق ، عشق ، زلف ، رخ ، يار، دلبر، پسر و ...