چکیده:
مقالۀ حاضر تحقیقی در باب امکان طرح نظری و تحقق عینی مدرنیسم اسلامی ایرانی و چیستی رهیافت صحیح طرح تجدد و نوگرایی اسلامی ایرانی است؛ از این رو پس از واکاوی معنایی ابعاد معرفتی و تکنولوژیک مدرنیسم، بنیادهای فلسفی مدرنیسم را با توجه به وقایع تاریخی و روند تکوّن مدرنیته تشریح نموده است تا ابعاد هویتی مدرنیسم را آشکار ساخته، به مثابه مبنای تحلیل در قِبال پرسش مطرحشده، به کارگیرد. در ادامه با اتخاذ روش زمینهکاوی تاریخی- اجتماعی، روند تاریخی شکلگیری جریانهای فکری در ایران در مواجهه با مدرنیسم، بهخصوص آرا و جریانهای پس از انقلاب اسلامی را بررسی نموده است تا فضای کلی گرایشهای نظری و عملیای که به تاروپود اندیشهورزیِ دوران معاصر شکل دادهاست، در قالب مدل ارائهشده ترسیم شود. سپس بر مبنای تحلیل ناشی از انباشت آرا و نقادیها به ارزیابی گرایشهای موجود پرداخته و درنهایت به این جمعبندی رسیده است که طرح مدرنیسم اسلامی ایرانی، طرحی خودمتناقض بوده و به منظور نیل به پیشرفت و توسعۀ تعالیبخش، همراه با حفظ استقلال و هویت اسلامی ایرانی لازم است، پس از نقادی جریانهای مختلف تجددخواهی و منتقدان آن، رهیافتی مبنا قرار گیرد که بر اساس مبادی، مبانی و روش معرفت اسلامی و با توجه به میراث تاریخی، فرهنگی و اجتماعی ایران اسلامی تقوّم یافته است.
This article is a research on the possibility of theoretical design and objective implementation of Iranian-Islamic modernism and finding the correct approach to the design of Iranian-Islamic modernity. Hence, after a semantic analysis of the epistemological and technological dimensions of modernism, I have described the philosophical foundations of modernism according to historical events and the evolution of modernity in order to reveal the identity dimensions of modernism and use it as a basis to analyze the above question. In addition, using a historical-social research method, I have studied the historical process of formation of intellectual currents confronting modernism in Iran, especially after the Islamic Revolution, to present – through a model - the general atmosphere of the theoretical and practical tendencies that have shaped the ideology of contemporary thought. Then, based on analyzing the accumulation of ideas and criticisms, it evaluates the existing tendencies and finally concludes that the Iranian-Islamic modernism is a self-contradictory proposal. And in order to achieve elevating progress and development and to preserve the Iranian-Islamic independence and identity, it is necessary to criticize the various currents of modernism and its critics and establish an approach that is based on the basis, principles and methods of Islamic knowledge and is according to the historical, cultural and social heritage of Islamic Iran.
خلاصه ماشینی:
سـپس بر مبناي تحليل ناشي از انباشت آرا و نقاديها به ارزيـابي گرايش هـاي موجود پرداختـه و درنهايت به اين جمع بندي رســـيده اســـت که طرح مدرنيســـم اســـلامي ايراني، طرحي خودمتناقض بوده و به منظور نيل به پيشـــرفت و توســـعۀ تعـاليبخش ، همراه بـا حفظ اســـتقلال و هويت اســـلامي ايراني لازم اســـت ، پس از نقادي جريـانهاي مختلف تجددخواهي و منتقدان آن، رهيافتي مبنا قرار گيرد که بر اســـاس مبادي ، مباني و روش معرفت اسـلامي و با توجه به ميراث تاريخي، فرهنگي و اجتماعي ايران اسلامي تقوم يافته است .
پرسش از امکان مدرنيتۀ اسلامي ايراني در همين راستا داراي اهميت است ؛ چراکه بايد ملاحظه کرد پذيرش عناصر معرفتي و تکنولوژيک مدرنيسم با هويت اسلامي ايراني چه نسبتي دارد؟ آيا اين دو در يک پيکرٔە فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي قابل جمع اند؟ مقالۀ پيش رو در نظر دارد دربارٔە اين پرســش به تأمل بپردازد که گفتمان توســعۀ تعاليبخش و پيشـرفت اسلامي ايراني بايد ريشه در کدام بنياد معرفتي و فرهنگي داشته باشد و در ابعاد اجتماعي و تکنولوژيک خود چه نسبتي با مدرنيته و بنيانهاي فلسفي آن دارد؟ براي پاسخ ، نخست با استفاده از رويکرد تحليل مفاهيم فلسـفي در گسترٔە تاريخ تحولات نظري، بنيانهاي معرفتي غرب مدرن و نحؤە امتـداديـافتن آن در قـالب واقعيت اجتماعي حيات انســان در جوامع غربي مورد مطالعه قرار گرفتـه اســت .