چکیده:
یکی از موضوعات اصلی در مورد رفتار سیاست خارجی کشورها در عرصه نظام بینالملل نوع جهتگیری سیاست خارجی آنان نسبت به موضوعات و تهدیدات بینالمللی-منطقهای میباشد. در سال ۲۰۱۶ با روی کار آمدن دونالد ترامپ بهنوعی سیاست خارجی ایالات متحده دچار چرخش پارادایمی در جهتگیری سیاست خارجی شد. سیاست خارجی آمریکا در دوران دونالد ترامپ بهنوعی بر مبنای ظهور نشانگان تقابل با ساختار نظام بینالملل و ساختیابی روایت بازدارندگی شده بود، رهیافتی که اساساً به دنبال امتیازگیری از رقبا در حوزههای مختلف بود؛ اما با انتخابات سال ۲۰۲۰ و روی کار آمدن جو بایدن، نشانگان تعامل و همکاری مشروط با ساختار جهانی در گفتمان سیاست خارجی آمریکا مفصلبندی شد. بر همین اساس، سؤال اصلی پژوهش حاضر آن است که سیاست خارجی آمریکا در فاصله سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۱ دارای چه نشانگانی با نظام بینالملل است؟ سیاست خارجی آمریکا در این سالها دچار نوعی شیفت پارادایمی گشته و نوع تعامل و کنشگری در عرصه روابط بینالملل دارای نشانگان تقابلی و تعاملی با ساختار و سیستم جهانی است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که سیاست خارجی آمریکا از دوران ترامپ تا بایدن در الگوهای رفتاری از بلوغ تقابل به مدل رفتاری تعاملی در محور رئالیسم مشروط به همکاری گذار پیدا کرده است. این نوشتار با روشی توصیفی–تحلیلی مطابق چارچوب نظری گام بر خواهد داشت
Ethnicity; Ethnic tendencies and feelings and hostility to foreign groups that have several generations of permanence and persistence and are studied in the context of social disruptions. A phenomenon that reinforces feelings of kinship, racial affiliation, underestimation of the identity and culture of others, and intensifies separatism.By examining and analyzing this social problem through a grounded theory, a paradigm model based on the perceptions and interpretations of actors and experts has been presented. Causal conditions are the link between the set of factors and political-security and cultural-social interventions of foreign forces and internal factors such as discrimination and the weakness of diplomacy as the bedrock of external factors. The basis conditions include feelings of relative deprivation, geographical location, ethnocentrism, ethnic cohesion under nationalism, Iran-friendliness, Shiism, and Azeri identity-seeking, weak flaws, and non-segregated protests. Intervention conditions are the cohesion of foreign mass media in making waves, the weakness of national and local media, historical oblivion, the transformation of sports clubs into rallies, and the surfing of ethnic groups. Strategies include: enlightenment of public opinion, development of social justice, social pathology, strengthening of Islamic rituals, political-security confrontation with foreign forces, national identity and strengthening of national and local media .Consequences: Decreased national legitimacy and authority, threat to social security, weakening of beliefs, increasing social challenges, ethnic divergence, gap in national unity and the possibility of armed war and foreign interference.
خلاصه ماشینی:
Hassan Hamden Al-Alkim نشريات علمي دانشگاه جامع امام حسين (عليه السلام ) ٤٣ با بررسي اين آثار، نقطه افتراق اين مقاله با آثار نام برده در اين اسـت کـه ضـمن يـک الگـوي نظري جديد و تأملي مقايسه اي سياست خارجي ترامپ و بايدن منطق تقابل و تعامل را در سياسـت خارجي آمريکا بررسي خواهد کرد و الگوي سياسـت خـارجي بايـدن را مـدل تعامـل مشـروط بـه همکاري که سويه جديد از روايت رئاليسم در روابط بين الملل است در نظر گرفته است .
به عبارت ديگر، در نشانگان تقابلي / تعاملي دولـت بـه عنـوان الگـوهـاي سياسـت خارجي توزيع يکسري از پيام ها و نشانگان براي تجمع سازي منافع در جهت ايجـاد يـک شـبکه اي درهم تنيده که آن شبکه به وسيله نشانه هاي تعاملي – تقابلي مطرح ميشود (شاد و ديگران ، ١٣٩٩: ٢١٠-٢٠٧) به عنوان مثال اسناد امنيتي آمريکا در زمان ترامپ غالباً به وسـيله نشـانگان تقـابلي تـدوين شده بود و پيام مشخص آن تقابل شديد نظامي و يا اقتصادي با رقبا و تهديدکنندگان امنيت آمريکا بوده است و يا در مقابل تک سند امنيت ملي آمريکا در دوران بايدن داراي نشانگاني از تعـاملي بـا ساختار نظام بين الملل ميباشد اگرچه تغيير محسوسي در الگوي رفتـاري آمريکـا در ايـن زمـان بـه چشم نميخورد.
National Defense Strategy of the United States of American(NDS) ٥٤ سال دوم | شماره پنجم | بهار ١٤٠١ مبني بر اين که هر اقدامي از سوي آنان با پاسخ آمريکا مواجه خواهد شد، قابل بيان و تحليـل اسـت که در چارچوب ارائه يک قدرت بازدارنده به منظـور تغييـر رفتـار عناصـر تهديـدزا بيـان مـي شـود (عاليشاهي و فروزان ، ١٣٩٩: ٩٩).