چکیده:
این مقاله درصدد است تا به این سوال پاسخ دهد که فطرت در نهج
البلاغه به چه معنا یا معانی استخدام شده است و همچنین تفاسیر
مهم نهج البلاغه در بررسی و تفسیر معانی فطرت چه گفته اند. در
بررسی معانی ریشه فطر در نهج البلاغه و تفاسیر مهم آن به ده مورد
از کاربردهای این ریشه برمیخوریم که میتوان معانی آنها را در سه
دسته کلی تقسیم نمود. در بعضی موارد معنای فطر مترادف با خلق
و به معنای خلق کردن است و در بعضی موارد دیگر فطر به معنای
شکافتن و شکاندن استفاده شده است اما کاربرد سوم آن که تنها در
چهار قسمت نهج البلاغه از آن استفاده شده است همان معنای
مصطلح فطرت یعنی خلقت خاص و الهی انسان است که انسان را
امر به خوبی ها و نهی از بدی ها می کند و اگر انسان به ندای فطرت
حرکت کند و آنرا با قوه اختیار خود کدر و منحرف نسازد به سعادت
ابدی خواهد رسید .
This article seeks to answer the question of what is the meaning or meanings of nature in Nahj al-Balaghah and also what are the important interpretations of Nahj al-Balaghah in examining and interpreting the meanings of nature. In examining the meanings of the root of Fatra in Nahj al-Balaghah and its important interpretations, we come across ten usages of this root, the meanings of which can be divided into three general categories. In some cases, the meaning of Fatra is synonymous with creation and means to create, and in some other cases, Fatra has been used to mean splitting and breaking, but its third use, which has been used only in the four parts of Nahj al-Balaghah, is the same meaning of the term Fatra, meaning the special and divine creation of man, which commands man to do good, and It forbids evil and if man moves by the call of nature and does not obscure it with his own will, he will reach eternal felicity.
خلاصه ماشینی:
» از مصاديق استعمال اين واژه، حديث «کل مولود يولد علي الفطره» مي باشد: فطر به معناي ابداع و اختراع است و فطره حالت آن ابداع و اختراع را بيان مي کند؛ مانند «جلسه» و «رکبه»؛ يعني نوع خاص از نشستن و سوار شدن و لغت «فطرت » که در حديث «کل مولود يولد علي الفطره» آمده مي گويد: هر زاده شده اي بر نوع خاصي از سرشت و طبيعت آفريده شده، که آمادگي پذيرش دين را دارد و اگر به حال خود رها شود همان را انتخاب مي کند، مگر اينکه عوامل خارجي او را منحرف کنند )ابن اثير، ١٤٢٦ق ، ٤٥٧/٢(.
«فطرت» اين واژه يک بار در قرآن کريم استعمال شده است؛ آنجا که خداوند به رسول اکرم از حقيقت انسان سخن ميگويد و ميفرمايد: «فأقم وجهک للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذالک الدين القيم و لاکن أکثر الناس لا يعلمون» )روم / ٣٠(؛ پس [با توجه به بيپايه بودن شرک] حقگرايانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوي اين دين [توحيدي] روي آور، [پايبند و استوار بر] سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است باش براي آفرينش خدا هيچگونه تغيير و تبديلي نيست؛ اين است دين درست و استوار؛ ولي بيشتر مردم معرفت و دانش [به اين حقيقت اصيل] ندارند.