چکیده:
بررسی بینامتنی داستان آفرینش و نوع نگاه ادیبان ما به آن در گستره ی بی کران ادبیات فارسی جلوهها و نمودهای گوناگون داشته است. در زبان بعضی از شاعران این نمودها بسیار روشن و واضح است و در نگاه اوّل این تلمیحات خود را نشان می دهند. امّا گاه در ابیاتی این اشارهها و نشانهها پنهان می شود و خواننده اگر پیش زمینه های این داستان را در ذهن نداشته باشد، این اشارهها را در نمی یابد. بنابراین در این پژوهش داستان آفرینش و اغواگری ابلیس را به تفصیل بررسی کردیم. آن هم براساس متونی که به زعم نگارندگان در موضوع مورد بحث نقش محوری دارند، سپس نمونه هایی را برشماردیم که اگر پیش زمینه های مطرح شده نبود، تلمیحات آن چنان که باید مشخص نمی شد.
The intertextual study of the creation story and viewpoints of the scholars about it have
various manifestations and appearances in the boundless field of Persian literature. Such
manifestations are very obvious in some poems, and readers can understand the meaning
at the first glance. But sometimes the allusions are hidden, so the reader needs to have a
background of this story in his mind to understand the verses. In this study, the authors
studied the creation story and story of seduction by Satan in the texts which have essential
role in this atmosphere. Moreover, some samples are presented whose allusions cannot be
understood without having the required background.
خلاصه ماشینی:
اشاعره با تأکيد بر قدرت مطلق و لايسأل بودن خداوند، از سويي معتقدند که ماجراي ابليس و آدم هم مانند ديگر امور جهان ، فقط بر حسب علم و اراده ازلي خداوند انجام شده است ، ولي با توجه به پايبندي آنان به ظواهر آيات و احاديث ، استکبار بالإراده ابليس را سخت مي پذيرند و عموماً در حل اين معضل کلامي ، شيوه ي سکوت را در پيش گرفته و گفته اند که درک حکمت آن از فهم بشر بيرون است :«هر که خداي را شناسد، داند که آن کند که خواهد و باک ندارد و خود حاکم فرمايد و نترسد.
و ابليس را که قلم به حکم مشيت قدم به رد و طرد او رفت ، هم از نهاد وي کمينگاهي بر ساختند و جنايت وي به دو حوالت کردند گفتند: «أبي و اْستْکبر و کان من اْلکافرين » قلاده اي از بهر لعنت برساختند و به حکم رد ازل برجيد روزگار او بستند تا هر جوهري که از بوته عمل وي برآمد در دست نقاد علم نفايه آمد، عملش نفايه آمد، عبادتش سبب لعنت گشته ، طاعتش داعيه راندن شده و از حقيقت کار او اين عبارت برون داده که : الحکم لا يکابد و الازل لا ينازع .
(داودي مقدم ، ١٣٨٣) ٢ـ براي اطلاع بيش تر درباره ي کتاب «روح الارواح » نگاه کنيد به مقاله ي «داستان هبوط آدم در روح الارواح » (چيتيک ، ١٣٨٤) و مقاله ي «روح الارواح » (نوري ، ١٣٧٥) ٣ـ براي اطلاع بيش تر نگاه کنيد به مقاله «دام زلف (نگاهي به نماد جادو و رمزواره ي رلف و چشم در ادبيات غنايي و عرفاني )» (سرور يعقوبي ،١٣٨٤) و مقاله «زلف و تعابير عارفانه و عاشقانه ي آن در شعر فارسي » (قلي زاده ، ١٣٨٣) منابع ١- قرآن کريم (١٣٨٩).