چکیده:
چکیده
تقابلهای دوگانه زیربنای فکری ساختار گرایی و پساساختار گرایی را تشکیل میدهد، از این نظرگاه، شعر «حافظ» زمینه ی گستردهای برای پژوهش دارد. تقابلهای زمانی و مکانی، بخش عمدهای از ساختار شعر و اندیشه ی «حافظ» را تشکیل میدهند؛ این منطق دوگانه، شعر «حافظ» را در برزخی ازمفاهیم متقابل قرار میدهد که مطالعه و شناخت آنها، ما را یاری میکند تا درک عمیق تری از شعر «حافظ» داشته باشیم.
The dual contrasts form the structuralism and post-structuralism intellectual foundation.
In this perspective, there is an extensive field for researches in Hafez poems. The contrast
of time and place forms the main part of the poem structure and thoughts of Hafiz. This
dual logic puts Hafiz poems in the limbo of contrasting concepts. Studying and recognizing
such contrasting concepts would help us in reaching a deeper understanding of Hafez
poems.
خلاصه ماشینی:
» ( برتنس ، ١٣٨٤، ص ٧٧) ٢-بحث و بررسي ٢-١-تقابل زماني در ساختار انديشه حافظ به نظر مي رسد که ادبيات ايران هر گاه در اختناق قرار گرفته رشد کرده است : در دهه ي سي و چهل که اوج شکوفايي ادبيات معاصر است ؛ سايه ي اختناق بر اوضاع اجتماعي وسياسي زمان ، حاکم بود، اما شاعران و نويسندگان بزرگي متولد شدند که از تاثيرگذارترين شاعران و نويسندگان معاصر به شمار مي روند ،در روزگار حافظ هم خفقان فضاي جامعه را در برگرفته است و هر کس از لايه هاي تودر توي کلام سر بيرون بياورد، سر خود را به باد داده است ، در اين اوضاع و احوال ، حافظ به تاسيس عالم برزخي در شعر خود مي پردازد و در سايه روشن هاي گمراه کننده شعر خود پناهنده مي شود و به لطف اين ابهام افزايي در کلام ، به زباني در شعر دست پيدا مي کند که رمز ماندگاري او را تشکيل مي دهد.
مشکل خويش بر پير مغان بردم دوش کو به تاييد نظر حل معما مي کرد آدم / حافظ تا زماني که در بهشت به سر مي برد چون از درد عشق خبر ندارد در مقام فرشته بودن است و حافظ او را زاهد خلوت نشين معرفي مي کند يعني همان مقام فرشتگي اما آنگاه که پيمان ازلي را مي شکند و همدم پيمانه به ميخانه ي زمين پا مي نهد، وارد وادي السلام عشق مي شود.