چکیده:
نقد و بررسی متون کلاسیک ادبیات فارسی یکی از نیازهای ادب فارسی امروز است، زیرا اینگونه پژوهش ها موجب تشخیص سره از ناسره و ارزشیابی درست متون قدیم فارسی است. قرنهاست که «حدیقه الحقیقه» به عنوان یکی از «امهات ثلاثه» ی مثنوی های عرفانی ادب پارسی شناخته شده است، و حال آن که هرگز درباره ی اصالت عرفانی بودن آن تحقیقی صورت نگرفته و با تکیه بر عارف شناخته شدن سنایی مثنوی او نیز عرفانی محسوب شده است. هدف این مقاله نقد و بررسی «حدیقه الحقیقه» بدون در نظر گرفتن سراینده ی این مثنوی و صرفا بر اساس خود اثر است. و برای این کار «منطق الطیر» به عنوان الگویی قابل مقایسه انتخاب شده و هر دوی این مثنوی ها به لحاظ صورت و معنی بررسی شده اند. در فصل صورت به لحاظ وزن، شکل و شیوه ی بیان و در فصل معنی از در جنبه ی محتوا و انسجام معنایی، بررسی و مقایسه انجام شده است.
Reviewing the classic Persian literature is the main requirement of today’s Persian literature,
because such studies would lead to distinguishing proper (good) from improper (bad),
and valid evaluation of the old Persian literature sources. "Hadighah -al –Haghighah" has
long been known as one of the "Omhat-al- Salasa" (three mothers) of mystical Masnavi in
Persian literature, while there is no study that proves its mystical origin. Just because Sanaie
has been known as a theosophist, "Hadighah" has been considered as a mystical work. The
aim of this study was to review "Hadighah-al-Haghighah" without regarding its composer
and just based the poem itself. To this aim, "Mantegh-al-Tair" was chosen as a comparative
pattern, and both Masnavies were considered (analyzed) with regard to form and context
(meaning). In the section on form analysis, rhythms, tones (written style) and form, and
in the section on context (meaning) analysis, context and meaning coherence are reviewed
and compared.
خلاصه ماشینی:
يکي از آن گونه آثار ادبي ، حديقه ي سنايست که قريب نهصد سال قمريست (صفا، ٢٧٥:١٣٧١) تمامي منتقدان ايراني با احترام و قداست از آن ياد مي کنند و سنايي را آدم شعر فارسي و پيشاهنگ تمامي شاعران بعد از خود مي دانند (شفيعي کدکني ، ٣٠٣:١٣٨٦) و يا درباره ي حديقه مي گويند: «حديقه الحقيقه لفظاً و معنيً يکي از شاهکارهاي کم نظير زبان فارسي است و در جزالت و حسن سبک يکي از بهترين نمونه هاي شعر است .
شايد بهتر باشد به جاي نوآوري در شيوه ي تمجيد حداقل براي يک بار به آثار بزرگ ادبي با ديد تازه اي بنگريم و درباره ي آنها بدون پيش زمينه هاي فکريي که درباره يشان آموخته ايم به شيوه ي کاملاً علمي قضاوت مي کنيم «نقدها را بود آيا که عياري گيرند» حديقه ي سنايي يکي از اين گونه آثار است که هر چند پس از نهصد سال اما ضروريست که با نگاه تازه اي نقد و بررسي شود.
يک قصه بيش نيست غم عشق و اين عجب کز هر زبان که مي شنوم نامکرر است و چون صورت بيشترين تاثير گذاري را بر مخاطب دارد و بارمعني را هم بر دوش مي کشد در فصل اول به بررسي صورت اين دو اثر مي پردازيم و ذيل سه عنوان وزن ، شکل و شيوه ي بيان آنها را با هم مقايسه مي کنيم .