چکیده:
در این نوشتار به تحلیل فیلمهایی با مضامین غربتآگاهی و ترسآگاهی در اندیشهی سهروردی و هایدگر با طرح این پرسش که منشأ این مضامین چیست پرداختهشده است. به نظر میرسد هبوط و وجود بدایت مسئله باشند. هدف این پژوهش مطالعه تطبیقی دو تفکر اشراقی و هایدگری در آثار فریدون رهنما و میکل آنجلو آنتونیونی است. برای تحلیل این مضامین در ساحت سینما با رویکرد پدیدارشناسی هانری کربن و به روش تحلیلی - تطبیقی عمل شده است. دلیل انتخاب پدیدارشناسی کربن بهعنوان شاگرد هر دو تفکر، آن است که پدیدارشناسی او تلفیقی از پدیدارشناسی و تأویل است. انسانشناسی سهروردی منجر به یکی از اساسیترین مضامین کربن یعنی «غربت آگاهی» شده است. پژوهش حاضر نشان میدهد که انتخاب اصیلِ «ازآنِ من بودن» توسط دازاین و معرفتشناسی «بازگشتِ به من» توسط خود زمینی، دلیل همراهی بنمایه زیباییشناسی سیر تاریخی و فرا تاریخی در این دو نگرش سینمایی خواهد بود. در این مقاله بر مبنای منشأ و کارکرد مفاهیم «دازاین» و «هبوط» «هستی معطوف به مرگ» در فیلمهایی با مضمون ترس آگاهی و «هستی معطوف به آنسوی مرگ» در فیلمهایی با مضمون غربت آگاهی تأویل شده است.
In this article, films with the themes of homelessness and fear of consciousness in the thought of Suhrawardi and Heidegger are analyzed by asking the question of what is the origin of these themes. Descent and existence seem to be the beginning of the problem. The purpose of this study is a comparative study of Enlightenment and Heideggerian thought in the works of Fereydoun Rahnama and Michelangelo Antonioni. To analyze these themes in the field of cinema, Henry Carbon's phenomenological approach has been done by analytical-comparative method. The reason for choosing Carbon phenomenology as a student of both schools of thought is that his phenomenology is a combination of phenomenology and interpretation. Suhrawardi's anthropology has led to one of the most basic themes of carbon, namely, "Nostalgia" The present study shows that the original choice of "being of me" by Dasein and the epistemology of "return to me" by the earthly self will be the reason for the accompanying aesthetic basis of historical and meta-historical course in these two cinematic approaches. In this article, based on the origin and function of the concepts of "Dasein" and "descent", "existence oriented to death" in films with the theme of Anxiety and "existence oriented beyond death" in films with the theme of Nostalgia have been interpreted.
خلاصه ماشینی:
تحليل تطبيقي مضامين «غربت آگاهي» اشراقي و «ترس آگاهي» هايدگري در فيلم هاي فريدون رهنما و ميکل آنجلو آنتونيوني 1 نريمان خليلي تاريخ دريافت : ١٤٠٠/٠٩/١٣ انشاء الله رحمتي ٢ محمد عارف ٣ تاريخ پذيرش : ١٤٠٠/١٢/١٨ چکيده در اين نوشتار به تحليل فيلم هايي با مضامين غربت آگاهي و ترس آگـاهي در انديشـه ي سـهروردي و هايدگر با طرح اين پرسش که منشأ اين مضامين چيست پرداخته شده است .
بـدين منظور در وهلـه اول منشأ غربت و ترس را ذيل انديشـه زيبـايي شناسـانه سـهروردي و هايـدگر تبيـين کـرده ، سـپس در يافته هاي تحقيق با کمک اين مباني نظري چگونگي و نحوه «غربت آگاهي»، «ترس آگـاهي» و «مـرگ آگاهي» براساس نمونه هاي موردنظر به عنوان مصاديق و شاهد مثال مورد کنکاش قرار خواهد گرفـت .
غرق شدن در زنـدگي روزمره يعني غير اصيل بودن ، اما اصيل بودن ازنظر هايدگر زماني است که ما به امکانات خود واقـف ميشويم که در آن صورت به آزادي رسيده ايم ؛ مرگ امکان نهايي اين اصـيل بـودن اسـت .
(همان ١٦) ٥ اشراق و غربت آگاهي وجــود بشــر در انديشــه ي ســهروردي و در نظــام سلســله مراتبــي او ترکيبــي از «خــودزميني» و «خودآسماني» است ، در اثر هبوط ، اين دو خود از هم جـدا افتاده انـد؛ بـه عبارت ديگر، در اثـر هبـوط ، ازليت انسان به تأخير افتاده و در قوس صعود و سير بازگشت براي بازيابي آنچـه بـوده اسـت تـلاش ميکند.
(کـربن ، ١٣٩٥: ١٥١) او معتقد بود فريدون رهنما با اين فيلم نشان داده اسـت کـه سـنت معنـوي ايـران عميقـاً در او راه يافته و توانسته است آن را براي ما کنوني کند.