چکیده:
عدالتخواهی اصلی فرامکانی و فرازمانی و از مسائلی است که همواره، مطلوب بشر بوده است. به گواهی تاریخ امیرالمومنین امام علی علیهالسلام در سیرهی حکومتی خود بیشترین اهتمام را برای تحقق عدالت داشتند و کارگزاران خود را نیز به رعایت عدالت سوق میدادند. توجه به مؤلفههایی از عدالت که در سیره علوی مورد اعتنا بوده است، میتواند چراغ راه دیگران برای حرکت در این مسیر باشد. این پژوهش با روش تحلیل مضمون به تبیین مضامین عدالت فردی پرداخته است که در نامههای امیرالمؤمنین امام علی(ع) به کارگزاران خود اشاره شده است. از نگاه آن حضرت(ع) عدالت فردی، مقدمهی عدالت اجتماعی است که شامل مضامین تقوا، مراقبت از نفس، رعایت واجبات و دوری از محرمات، نهی از رذائل اخلاقی، اصول ارتباطی با خداوند، اصول معاشرت، زهد، شکرگزاری، استمداد از خداوند، تلاش برای اقامهی حق، انجام امور به موقع میشود.
Seeking justice is a principle that goes beyond times and places, and among those things always desirable to human beings. As evidenced by history, Imam Ali the Leader of the Faithful (PBUH) made the most effort to realize justice, and also steered his agents towards observing justice. Attention to the components of justice noted in Imam Ali’s conduct can be a beacon of guidance for others to move in that direction. This study has explained themes of individual justice pointed out in Imam Ali the Leader of the Faithful (PBUH)’s letters to his agents. In his view, individual justice is an introduction to social justice, and includes themes of God-wariness, self-monitoring, following and avoiding jurisprudential dos and don’ts, forbidding vices, principles of communication with God, principles of socializing, asceticism, thanking God, asking help from God, trying to realize the truth, and timely accomplishment of one’s tasks.
خلاصه ماشینی:
بـا توجـه بـه نامه های نهج البلاغه خطاب به کارگزاران ، عدالت به عنوان تراز کارگزار علـوی قابـل بررسـی است .
چنانکه امام (ع ) در ابتدای توصیه هـا و سـفارش هـا بـه مأمور جمع آوری زکات مینویسند: «اْنطَلِقْ عَلَی تقْوَی الَّلهِ وَحْدَهَُ لـا شَـرِیکََ لـهُ » (نامـه : ٢٥)؛ همچنین در نامه ی ٥٣ نیز بعد از بیان اینکه مالک اشتر را برای فرماندهی مصر میگمارنـد، او را به تقوا امر میکنند: «هَذَا مَا أَمَرَِ بهِ عَبْدُ الَّلهِ عَلِی أَمِیرُ اْلمُؤْمِنِینَ مَاِلکَ اْبنَ اْلحَارِثِ اْلأَشْـتَرَ فِـی عَهْدِهِ إَِلیهِ حِینَ وََّلاهُ مِصْرَ جِبَاَیۀَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَـارَةَِ بلَادِهَـا أَمَـرَهُ ِبتَقْوَی الَّله ِ».
امر و توجه دادن به حفظ نفس در ابتدای نامه ها به کارگزاران ، خـود بیـان کننـده ی تـأثیر حفظ نفس در انجام صحیح امور و وظایف است ؛ برای نمونـه : امـام (ع ) در ابتـدای نامـه بـه مالک اشتر، هنگامی که وی را به فرمانداری مصر منصـوب کردنـد، مـیفرماینـد: «وَ أَمَـرَهُ أَنْ َیکْسِرََ نفْسَهُ عِنْدَ الشَّهَوَاتِ وََ یزَعَهَا عِنْدَ اْلجَمَحَات ِ»؛ زیرا نفس امـر کننـده بـه بـدیهـا اسـت و «َفامْلِکْ هَوَاکَ وَ شُحَِّ بنَفْسِکَ عَمَّاَ لاَ یحِلَُّ لک َ»؛ چنانکه امـام (ع ) مـیفرماینـد، عبـارت «الشُّـحَّ ِبالَّنفْس ِ» به معنای رعایت انصاف با او در آنچه دوست یا کراهت میدارد، است (نامه : ٥٣).
علاوه بـر آیات و روایات متعددی که درباره ی این اوصاف نکوهیده بیان شده است ، امام علـی(ع ) نیـز کارگزاران حکومت خود را در نامه های نهج البلاغه از این رذائل نهی کرده اند.