چکیده:
خشونت در منطقه خاورمیانه، هرگز مفهوم ناآشنایی نبوده و نیست. آنچه خشونت را به پدیدهای مهم و نیازمند بررسی تبدیل کرده است، گستردگی و پیچیدگی توأمان آن است. خشونتهای امروزین آنچنان چندلایه اند که برای درک آنها، کشف و فهم انگیزه های درونی و ریشه های روانی به مراتب بااهمیتتر از کاوش در محرک های بیرونی و آنی است. بر همین اساس در پژوهش پیشرو مفهوم کینتوزی (به تعبیر ماکس شلری آن) را به عنوان منبع فعال و شدت بخش خشونت در نظر گرفته ایم. نگارنده در این پژوهش با کاربست روش توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از منابع و اسناد کتابخانه ای در جستجوی پاسخی به این پرسش هستند که دیسیپلین سیاست با چه سازوکاری میتواند از رهگذر کاهش کین توزی، موجب برچیدن سرچشمه های خشونت ورزی در جوامع شود؟ فرضیه ما این است که علم سیاست بواسطه استعدادهایی چون گستره شمول بالا و برخورداری از پشتوانه حمایتی قانونی ـ حقوقی قادر است از طریق مواجهه با امور جاری به منزله امر سیاسی، تاسیس رویه های الزام آور و مسئولانه و توسل به تدبیر و تصمیم سازی متأملانه خارج از محدودیتهای نظام فکری ایدئولوژیکی، انتزاعی و فرازمانی از خیل عظیم خشونت ورزی های کین نهاد حال و آینده بکاهد. یافته های این پژوهش که ماحصل تدقیق در ظرفیتهای بحرانکاه دانش سیاسی و تجربه کشورهایی است که از این الگوی تقلیل خشونت از رهگذر مهار کین توزی، بهره گرفته اند، فرض اولیه را تایید کرده است.
خلاصه ماشینی:
نگارنده در اين پژوهش با کاربست روش توصيفي ـ تحليلي و با استفاده از منابع و اسناد کتابخانه اي در جستجوي پاسخي به اين پرسش هستند که ديسيپلين سياست با چه سازوکاري مي تواند از رهگذر کاهش کين توزي ، موجب برچيدن سرچشمه هاي خشونت ورزي در جوامع شود؟ فرضيه ما اين است که علم سياست بواسطه استعدادهايي چون گستره شمول بالا و برخورداري از پشتوانه حمايتي قانوني ـ حقوقي قادر است از طريق مواجهه با امور جاري به منزله امر سياسي ، تاسيس رويه هاي الزام آور و مسئولانه و توسل به تدبير و تصميم سازي متأملانه خارج از محدوديت هاي نظام فکري ايدئولوژيکي ، انتزاعي و فرازماني از خيل عظيم خشونت ورزي هاي کين نهاد حال و آينده بکاهد.
بر همين اساس شايسته است در شرايطي که رونمايي از انواع خشونت هاي منکوب کننده آشکار و پنهان در سراسر جهان به امري روزمره و عادي بدل گشته ، از تکليف و مسئوليت علم سياست در مواجهه با اين معضل سخن به ميان آوريم 1- Violence.
بر همين اساس مقاله حاضر، در پي آن است که ضمن مروري بر ابعاد نظري مفاهيم خشونت ، کين توزي و سرشت هنجاري دانش سياسي ، با بهره گيري از تجارب کشورهاي گوناگون در مواجهه با بحران هاي عصر خويش ، از امکانات و قابليت هاي علم سياست مدرن در تحديد مناسبات کين زا و تبعا تقليل خشونت پرده بردارد.