چکیده:
اسطوره در حال حاضر به معنای غیر واقعی است . این واژه در دوران باستان بسیار متداول بوده است . بین النهرین نیز به عنوان یک سرزمین متمدن و باستانی است که دارای اسطوره های فراوانی می باشد و تاثیرات فراوانی نیز بر جوامع مختلف گذاشته بود. سرزمین های بابل و سومر تاثیرات متقابل بر یکدیگر گذاشتند. اسطوره ها در این موقعیت جغرافیایی به نوعی تلفیقی از همدیگر بودند و هر کدام به دنبال یک کارکرد و دستاورد بودند. مانایی و راز جاودانه بودن چیزی بود که برخی از آنان به دنبال آن بودند و برخی دیگر نیز به دنبال راه درمان نجات جامعه ، اسطوره ها و بیماری ها بودند که به عنوان نمونه می توان نین هورساک را نام برد. وی نیز به دنبال راه نجات برای هشت بیماری انکی ، هشت ایزد به وجود آورد. در واقع هر اسطوره برای بیان یا رهنمود چیزی به وجود می آمد با این بیان که اسطوره دموزی نیز به دنبال رقابت میان شیوة زندگی شبانی و کشاورزی بوده است . اسطوره آفرینش در نزد بابلی ها به دنبال آفرینش برخی از عوامل در جهان زمینی بود. خلاصه مطلب اینکه تفاوت هایی نیز میان اسطوره های بابلی و سومری وجود دارد ولی در اصل به یک موقعیت جغرافیایی تعلق دارد و در بطن از یک منطقه سرمشق می گیرند
خلاصه ماشینی:
٩٣ اسطوره هاي بابلي : ١- فرود اشير به جهان زيرين : در روايت بابلي اين اسطوره همچون صورت سومري براي فرود ايشتر به جهان زيرين دليل ارائه نمي شود، اما در پايان شعري که در همين مورد سروده شده است ، پس از آنکه ايشتر آزاد مي شود، تموز به عنوان برادر و عاشق ايشتر معرفي مي شود بدون آنکه توضيحي براي چگونگي آمدن تموز به جهان زيرين داده باشد و در سطرهاي ديگري از همان شعر به بازگشت تموز با شادماني تمام به جهان زندگاني اشاره مي کند و تنها از دعا و نيايش هاي همگاني مربوط به تموز است که از زنداني شدن تموز در جهان زيرين مطلع مي شويم و از ويرانه اي که غيبت او از سرزمين زندگاني به وجود مي آورد آگاهي مي يابيم .
در اين اسطوره شکل و شمايل کلي سومري است ، اما با اين تفاوت که تعدادي از عناصر پراکنده اسطوره هاي سومري در آنو يکجا گرد آمدند و در قالب يک کليت پيوسته ريخته شده اند و بعد از اينکه از فرهنگ بابلي تاثير پذيرفته است با افسانه ها و عقايد آنان امتزاج يافته و شکل ديگري به خود گرفته است (مجيدزاده ، ٤٨:١٣٧٩) گرچه در واقع چهارچوب و اصل موضوع چندان فرقي نکرده است و به همان شکل سومري باقي مانده است ، ولي بابليان از آنجا که وارث تمدن سومر بوده اند هرگز نمي توانستند از تاثيرات فرهنگ و عقايد ديني آنان بي بهره باشند، لذا اسطوره آفرينش نيز عاريه اي از اساطير سومري مي باشد (باستيد، ١٤٤:١٣٧٠).