چکیده:
پژوهش حاضر کوششی است در باب مقوله جایگاه حزب در نظریه ایرانشهر و پیرامون مطالعه موردی تفکرات سید جواد
طباطبائی است. در این پژوهش، روش تحقیق به شیوه تطبیق توصیفی - تحلیلی است، بدین منوال که به ارزیابی و
توصیف کلیدواژهها بر اساس تعریف سید جواد طباطبائی از حزب در باب نمونه موردی به مداقه و تحقیق پرداخته
شدهاست.
خلاصه ماشینی:
اين عين شريعت يا قانون بودن شاه آرماني علاوه بر اينکه طنين خداوارگي دارد به اين 33 معنا نيز هست که او در انديشه سياسي ايرانشهري، مظهر و مظهر صفات لطف و قهر خداوندي است .
آنچه از فرمان هاي شاهنشاهان ايران زمين و نيز بندهاي برگرفته از اوستا برميآيد، اين است که شاهي آرماني در فرمان ها و فره مند بودن در اوستا داراي وجهه اي ديني ميبوده و شهرياران ايران زمين ، همه شاهان دين آگاه بودند و به همين دليل گفته شد که فرمانروايي ايرانيان بر پايه قانون و داد استوار شده بود.
»(پيشين ، ١٦٨) از نظر طباطبايي، نظريه توأمان بودن دين و سياست ، بنياديترين مفردات انديشه سياسي ايرانشهري بود.
از اين نظر اين سخن طباطبايي صحيح است که بنياديترين مفردات انديشه سياسي ايرانشهري، توأماني دين و سياست (دولت ) بود که با الزامات سلطنت مطلقه دوران اسلامي گره خورد و پيوند متداومي يافت .
اما طباطبايي تأکيد ويژه اي دارد بر تمايز کيفي سلطنت مبتني بر انديشه سياسي ايرانشهري با سلطنت مطلقه اي که در دوره اسلامي در ايران در قدرت بود.
» (١٣٩٧: ١٠) آيا واقعا ترديدي نيست ؟ آيا اين فهم از تاريخ ايران درست است ؟ آيا اين شيوه از تقرير منطق تحول تاريخ ايراني تاريخي است ؟ آيا براستي ايران (و نه ايرانشهر) جزيي از امت واحده (يعني جهان اسلام ) نبوده است ؟ محمد علي موحد در کتاب ابن بطوطه (موحد، ١٣٧٨) به نکات تاريخي مهمي اشاره ميکند که تز اصلي طباطبايي درباره ايران و جزئي از امت واحد نبودنش را به صورت جدي زير سوال مي برد.