چکیده:
سابقه و هدف: تفکر متفکران مسلمان رابطه بسیار نزدیکی با اصول مذهبی دارد ابن رابطه به واسطه دبنی است که همه اندیشه و شخصیت معتقدانش را تحت تاثیر قرار می دهد.مقایسه متفکران مسلمان با متفکران غرب تفاوت آشکاری را نمایان می سازد به عنوان یک ویژگی مهم تاکید بر معرفت دینی اندیشه مسلمانان را از اندیشه غربی ها متمایز می سازد. مواد و روشها:.مطالعه حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است و پس از بررسی مفاهیم با ارائه نتایج به پیشنهادات کاربردی پرداخته شده است. روش تحقیق حاضر توصیفی و روش گردآوری اطلاعات آن» کتابخانه ای است. بدین صورت که از منابع کتابخانه ای نظیر: کتاب» مقاله» منابع خارجی و ... و آموخته های محقق استفاده شده است. یافته ها: از نظر این پژوهش مجموعه بینش جهان شناختی اسلام برای متفکر مسلمان یک هندسه فکری می سازد که نمی توان به هیچ وجه یک بخش را از بقیه جدا دانست.روی آوردن مسلمانان به مسائل و مباحث تعقلی از آنجا آغاز شد که متفکران مسلمان توانستنداز طریق آشنایی با ترجمه آثار فلسفی یونان و روم روش و مباحث فلسفی را فرا گیرندو از آن پس خود طرح و به تحلیل آن مباحث از دیدگاه اسلامی بپردازند. نتیجه گیری: از مباحث ایراد شده نتیجه گرفته می شود که علوم انسانی مسلمانان خصلتی انسانی دارد چر) که دغدغه اصلی متفکر مسلمان» انسان و چگونگی رسیدن او به الگوی مطلوب انسان کامل است.در تبیین های اجتماعی جدید پدیده های دیگری غیر از انسان مطرح است.پدیده هایی همچون قانون, جامعه و مسایل آن که هر کدام هویتی مستقل داردو انسان در لابلای این مباحث گم می شود.
خلاصه ماشینی:
واژه هاي کليدي: تفکر اجتماعي ، اسلام ، متفکران مسلمان ، متفکران غرب ، انديشه غربي و اسلامي 1analytic-descriptive 117 مقدمه براي شناخت آراء و انديشه افلاطون و ارسطو مي توان وجوه اشتراک و اختلاف اين دو فيلسوف را مورد تحليل قرار داد.
اميل بريه در کتاب تاريخ فلسفه در يونان ، هنر سقراط را چنين توصيف مي کند: هنر سقراط را مي توان به مثابه صنعت مامايي مادر او فاينارته دانست ، زيرا مي کوشيد تا آنچه را که در اندرون مـردم نهفته است ، بيرون آورد بي آن که مدعي باشد که بدانان چيزي بياموزد که آن را در خود ندارند[٩] در عصر جديد نيز که مسلمانان ناگزير به پاسخگويي ديدگاه هاي تاريخي مارکسيسم شده اند به انديشـه هـاي تـاريخي روي آورده اندو متفکراني مانند مطهري و شريعتي از اين جمله مي باشندبينش تاريخي در قرنهاي نخسـتين اسـلام در اشـکال 118 متعدد مطرح بوده و بعدها در نزد ابن خلدون و تا حدودي در نزد يعقوبي و مسعودي در بـين متفکـران مسـلمان مطـرح شـده است .
در بررسي ديدگاه هاي افلاطون و ارسطو مي توان تفاوت اين دو فيلسوف را در موارد زير بيان کرد: ١هر دو فيلسوف به بررسي ماهيت حقيقي اشياء و فراتر رفتن از ظواهر تاکيد مي کنند.
تداعي گر ارسطويي است بيان مي کند از يک يا چند قانون تداعي مي توان براي تبيين منشاء پديده هاي حافظه و چگونگي شکل گيري عقايد پيچيده از عقايد ساده استفاده کرد.