خلاصه ماشینی:
"او در نظریهی رنگهایش،قوانین فیزیولوژی و روانشناختی رنگها را توصیف و اثبات کرده بود و میدانست،موسیقی هم بر قوانینی مشابه استوار است،به همین دلیل برای ارائهی نظریهی صداها و اثبات درستی آن،پیوسته با موزیسینهایی که میتوانستند در این زمینه به او کمک کنند،ارتباط داشت.
بااینوجود گوته تنها به ارائه نظریه در مورد ماهیت موسیقی علاقمند نبود بلکه موسیقی خود برای او به مفهوم اکسیر حیات بود که بدون آن،نمیتوانست و نمیخواست زندگی کند.
بلکه او بیشتر میخواست در مورد آنچه موسیقی را طنین میافکند، ماهیت صداها،گامها و آکوردها،به یقین برسد مطمئنا گوته تفاوت و تضاد گامهای ماژور و مینور را(که برای او بسیار شگفتآور عجیب مینمود.
)روی پیانو به دقت بررسی کرده بود تا به مفهوم نور و سایه برسد،چیزی که با تئوری سنتی موسیقی که آموخته بود،قابل تطبیق نبود.
موسیقی برای گوته تنها به مفهوم واسطهی بین خالق اثر و شنونده(که صرفا احساسات و افکار آهنگساز را انتقال دهد)محسوب نمیشد."