چکیده:
موضوع این مقاله بررسی واژه شناختی و مفهوم شناختی «دولت» در متون کهن عرفانی فارسی و بررسی و تحلیل آن در مصیبتنامه عطار است. مساله اصلی مقاله این است که مراد از آنچه که در متون عرفانی «دولت» خوانده میشود، چیست؟ و کاربردهای رایج آن در زبان صوفیه با توجه به بسامد بالا و اهمیت آن در متون عرفانی چگونه است؟ همچنین با توجه به اهمیت «دولت» در مصیبتنامه عطار، معنای دقیق و محصّل آن را در این اثر چیست و مصادیق آن کدام است؟ عطار چه چیزهایی را دولت میخواند و گونههای «دولت» در مصیبتنامه او چگونه بیان شدهاست؟ آنچه از بررسیهای انجامشده بهدست آمد، این بود که دولت در متون عرفانی پدیدهای از جنس موهبت، و «حادثه» ای فراتر از محاسبات عقلانی در حیات روحانی عارفان است که وضعیتهایی ایدهآلی همانند «وصال»، «قرب» و «فتوح روحانی» را در تجارب صوفیانه آنها نشانمیدهد. از نظر عطار دولت، بهمثابه موهبتی ازلی که از «عالم بیعلتی» فراز میآید، امر اشتدادی است و هر انسانی به اندازهای معین از آن برخوردار است. برخی پدیدههای درونی مانند «آرامش درون»، «آشکارگی معانی نهفته در جان» و برخی پدیدههای بیرونی مانند «بهرهیافتن از پیر»، «هدایتیافتگی» از مصادیق دولت در آثار عطار است. ایماژهای حکایتهای عطار در این زمینه، بیانگر رخدادهای ناگهانی غیرقابل پیشبینی و خارج از نظام علیت است که در آنها «دولت» بر انسان «میگذرد» و بدون بستری از انتظار منطقی به سراغ انسان میآید. هدف این پژوهش، تعریف دقیق و بیان چیستی و چگونگی مفهوم «دولت» در متون کهن عرفانی فارسی بهویژه مصیبتنامه عطار است که با روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
دولت در ادبيات فارسي به معناي دستگاه حاکميت يا هيئت حاکمه نيز به کار رفته است ؛ به عنوان مثال سعدي ميگويد: «تفو بر چنان ملک و دولت که راند» (سعدي، ١٣٥٥ :٢٤٠) و يا حافظ ميسرايد: «قوام دولت و دنيا محمدبن علي» (حافظ ، ١٣٨٥: قصيده ٢: ب ١٢) و در نمونه هاي فراوان ديگر (رک: مستملي بخاري، ١٣٦٣: ج ١: ١٣٩ و ١٨٩؛ محمدبن منور، ١٨٩٩م : ١١و ٩ ؛ سنايي، ١٣٨٣: ٥٠٦ و ٨٠٨ و ٥٨٦ ؛ مولوي، ١٣٨٤: رباعي١٦١١ ؛ حافظ : ب ٥، غزل ٢٤٦ ؛ ميبدي،١٣٧١: ج ٢: ٢٦٠ وج ٨: ٥٢)، دولت به معناي «سلطنت و حکومت » است و اين معنا مربوط به ريشه لغوي اين کلمه (نوبت به نوبت گشتن ) است که بيانگر دگرگوني حکومت ها و سلطنت ها در دوره هاي زماني مختلف است ؛ معنايي که تاکنون تداوم 4 / 22 داشته است و امروزه در ادبيات سياسي معاصر، آن را به عنوان «کليت نظام سياسي يک کشور» و يا «نهاد سياسي واجد اقتدار غيرانتزاعي غيردائم » تعريف ميکنند (هاشمي، ١٣٩٣: ذيل واژه دولت ) و معادل آن در انگليسي، بنابر کاربردهاي مدرن آن ، با واژه هايي همانند «استيت » (State) يا «گاورمنت » (Government) بيان ميشود (رک: جاويد و جواهري طهراني، ١٣٨٧: ٢-١٠١).