چکیده:
بی تردید یکی از مسائل مهم درهرعلمی بحث از موضوع آن علم است که محور
مباحث آن علم را تشکیل میدهد. دانشمندان علم اصول فقه برای تعیین موضوع
آن با دشواریهایی مواجه بودهاند؛ به دلیل اینکه مسائل علم اصول فقه به گونه ای
هستند که یافتن عنوان جامعی برای آن مشکل است. ازاین رو برخی از اصولیون معتقد
شدهاند لزومی ندارد هرعلمی موضوع داشته باشد. در مقابل مرحوم آخوند خراسانی
معتقد است که هرعلمی موضوع دارد اما لازم نیست هرعلمی موضوع مشخصی داشته
باشد بلکه تعبیر با هر چیزی که به آن موضوع دلالت کندء صحیح است. ایشان با رد
قول مشهورو صاحب فصول به اثبات موضوع علم اصول از منظر خویش میپردازند.
به نظرایشان اگر موضوع علم اصول فقهء ادله اربعه باشدء مستلزم خروج بسیاری از
مباحث اصولی ازعلم اصول فقه میشود. برخی از محققین به مرحوم آخوند خراسانی
اشکال کردهاند که ایراد ایشان» بر مبنای نظر مشهور و صاحب فصول وارد است ولی
با مبنای خود آخوند خراسانی وارد نیست. اما به نظر میرسد این اشکال قابل دفع
باشد و با تحلیل کلام صاحب کفایه میتوان گفت حتی با مبنای ایشان نیز در صورتی
که موضوع علم اصول فقه ادله اربعه باشدء مستلزم خروج بسیاری از مسائل اصولی
ازعلم اصول فقه است. همچنین با تحلیل کلام صاحب کفایه میتوان دریافت که
مباحث صفغریات و کبریات علم اصول فقه در ارتکازات ایشان بوده و مساله جدیدی
نیست» آن گونه که برخی از متاخرین ادعا میکنند. بنابراین بررسی این مساله اهمیت خاصی برخدارد بوده که در این نوشتار به آن پرداخته شده است. روشی که در این پژوهش به کار رفته است، روش کتابخانهای و به صورت تحلیلی توصیفی است.
خلاصه ماشینی:
مرحوم صاحب کفایه با در نظر گرفتن دو معنا از سنت در توضیح این مطلب می گویند: یکی از ادله اربعه سنت است؛ اگر مراد از سنت همان اصطلاح سنت، یعنی قول و فعل و تقریر معصوم علیه السلام (یعنی سنت محکیه) باشد، مباحث مهمی همچون بیشتر مسائل تعادل و تراجیح و مسأله حجیت خبر واحد که به اصطلاح از جمله بحث های کبروی علم اصول فقه به شمار می رود، از جمله عوارض سنت و عوارض سایر ادله نیست بلکه از عوارض حاکی است و باید از مباحث علم اصول خارج شود، در حالی که علمای اصول به این مطلب ملتزم نمی شوند(آخوند خراسانی، 1409، 7-9).
نقد دوم صاحب کفایه بر دیدگاه دوم مرحوم آخوند خراسانی می گویند اگر مقصود از سنت معنای عامی باشد که هم شامل سنت محکیه و هم شامل سنت حاکیه شود، در این صورت مباحث تعادل و تراجیح و حجیت خبر واحد که جزء کبریات مسائل اصولی به شمار می رود را اگرچه بتوان داخل موضوع علم اصول قرار داد ولی دوباره با مشکل و ایراد دیگری مواجه می شویم و آن این است که بسیاری از مباحث دیگر علم اصول مانند مباحث الفاظ و ملازمات عقلیه که به تعبیر مرحوم مظفر از جمله صغریات علم اصول هستند از موضوع علم اصول خارج می شود؛ زیرا آن ها هیچ اختصاصی به ادله اربعه ندارند؛ به دلیل اینکه مثلا «افعل» که صیغه امر است و در مباحث الفاظ از ظهور آن در وجوب بحث می شود، چه از شارع حکیم صادر شود چه از موالی عرفی، ظهور در وجوب دارد.