چکیده:
در واکاوی پرسش از مصداق سعادت اخلاقی و با وفاداری به ظاهر الفاظ، پاسخی تقریبا یکدست در کلمات فلاسفه اسلامی بیان شده که از تجمیع سعادت دنیوی و اخروی، یا اصلاح توأمان نظام معاش و معاد حکایت میکند. اما در خوانش تفصیلیتر، پرسش از ترجیح جانب دنیوی یا اخروی سعادت همچنان گشوده است. مطابق نتایج حاضر، از عصر کندی تا زکریای رازی سعادت اخروی را در امتداد سعادت دنیوی مییابیم. با ظهور فارابی و تا پیش از خواجه نصیر جریانی حاکم میشود که در پی توازن سعادت دنیوی و اخروی است. در اخلاق ناصری نگرشی به بار مینشیند که سکونت دنیوی را به عنوان مقدمه جبری یا داروی شفای اخروی تلقی میکند و از پی آن مضمون سعادت دنیوی عملا متروک میگردد. با این حال از پی تغییر موازنه به سود سعادت اخروی، مسیر تضعیف عمران اجتماعی به نفع سعادت فردی رواج مییابد. تحلیل انتقادی این وضع هدف مقاله پیشروست.
Seeking for Happiness in Islamic Philosophy and its goal, it can be seen a literal and unanimous answer in philosopher words which reflects combination of worldly(secular) and otherworldly(sacred) happiness that it can prepare temporal and eschatological happiness. But in a deeper investigation we can ask: what is the main purpose? mortal or final dimension of happiness? As a result of the text, it seems that from Al- Kendi to Al- Razi the otherworldly happiness is considered as a result of worldly happiness. After Al- Farabi to Al- Tusi the flow of thinking tends to combine worldly and otherworldly happiness. After Al- Tusi and under the influence of him in Nasirian Ethics (Akhlaq-i Nasiri), the changed version of philosophical Islamic Ethics supports eschatological happiness and supposes the worldly happiness as a primary and elementary level which must be considered as healing of mortal life. Matching with this view, it seems that worldly happiness is Abolished, because it changes the balance between and worldly and otherworldly happiness, and also it week the social development instead of increasing individual happiness.
خلاصه ماشینی:
اين چنين به نظر ميرسد که بلخي عقل انسان را براي کسب يا حفظ سلامت اخلاقي او وافي به مقصود دانسته و صحت جسمي و نفساني را همان سعادت مطلوب براي حيات مطلوب انسان تلقي کرده است .
درواقع رازي با نگارش اين کتاب ، فرايند غلبه ي بر هوا و شناخت آفات نفس را در نظر داشته است ، که هدف از اصلاح اخلاق و مسير طبيب روحاني براي تربيت انسان آرماني، همانا غلبه بر هوا است (همان ، ص ٢٠).
چنان که ملاحظه ميشود، در انديشه ي کندي، بلخي و رازي، شاهد جرياني هستيم که هرچند منکر آخرت و سعادت آن نيست ، اما وظيفه ي اخلاق را اصالتاً تمشيت مناسبات دنيوي ميداند و در اين مسير، البته آخرت را نيز در امتداد سعادتي تلقي ميکند که در دنيا نصيب انسان ميشود.
ابن باجه مي گويد براي اين مقصود، نفس خود را به ذکر الهي تصفيه کن و آن را به تبعيت از صفات الهي تعظيم دار و بر الگويي که فارابي در کتاب المله بيان داشته است ، عمل کن (همان ، ص ١٥٩).
اين در حالي است که به باور ابن باجه ، انسان به حسب عقل خود شرف يافته و کمال وي نيز به کمال عقلاني است و اين کمال ، در ساحت فرامحسوس و درواقع ، در جهان آخرت به بار مينشيند (همان ، صص ١٩٧ - ١٩٨).
Al-Amiri, Abu al-Hassan, (1979), Al-amad 'ala'l-abad, Beirut, Dār al- Kindi [In Arabic].
6. Al-Farabi, Abu Nasr, (1991), Ketab al- mela, Beirut, Dār al- masherq.