چکیده:
ولی در معرفتشناسی عرفانی» معرفت حق از طریق تجلیات امکانپذیر و ذات حق» صرفا متعلق شناخت خود حق قرار
میگیرد و ذات او معلوم احدی حتی برای کمّلین از اولیا نیز تخواهد بود؛ چراکه ذات بما هو ذات در عرفان» برخلاف
«ذات در فلسفه و کلام» به معنای حقیقتی است که ظهور و تجلی ندارد و ورای تجلیات حقی و خلقی است که «اهل
اله» از آن با تعابیری چون «غیب الغیوب» «کنز مخفی» و «مقام لااسم و لارسم» یاد میکنند. این پژوهش به روش
تحلیلی - توصیفی ضمن تبیین مفهومی ذات» اکتناه ذات و بیان ویژگیهای این دو تعبیر کلیدی در عرفان, به لوازم
دیدگاه اکتناهناپذیری ذات حق پرداخته است و در پایان دو چالش «امکانناپذیری معرفت حق» و نیز «امکان معرفت
اجمالی ذات» را بررسی میکند.
خلاصه ماشینی:
com دریافت : ١٤٠٠/٠٢/٢٣ - پذیرش : ٠٥/١١/ ١٤٠٠ چکیده با نگرش فلسفی و کلامی ، امکانِ معرفت صفات و فعل حق ، بالتفصیل و معرفت ذات حق ، بالاجمال مـورد اتفـاق اسـت ؛ ولی در معرفت شناسی عرفانی ، معرفت حق از طریق تجلیات امکان پذیر و ذات حق ، صرفاً متعلق شناخت خـود حـق قـرار میگیرد و ذات او معلوم احدی حتی برای کمّلین از اولیا نیز نخواهد بـود؛ چراکـه ذات بمـا هـو ذات در عرفـان ، بـرخلاف «ذات در فلسفه و کلام » به معنای حقیقتی است که ظهور و تجلی ندارد و ورای تجلیات حقی و خلقی اسـت کـه «اهـل الله »، از آن با تعابیری چون «غیب الغیوب »، «کنز مخفی» و «مقام لااسم و لارسم » یاد می کنند.
ـ همچنین اگر ذات قابل شناخت نیست ، چه چیزی در دل ظهورات و ممکنات حضور دارد؟ آیـا خـود ذات اسـت یا وجه ذات ؟ اگر وجه است ، این موجب انفکاک و انفصال ذات از ممکنات نمیگردد؟ ـ اگر ذات قابل شناخت نباشد پس اسما و صفاتی که در آیات معرفتی قرآن آمده است ناظر به ذات نیست ؟ ـ اگر ذات معلوم احدی نیست پس احکامی مثل وجود مطلق وحدت ذاتی ، بساطت و خیر و نور محـض بـودن و سایر احکام و اوصاف را از کجا درمییابیم ؟ ـ دیدگاه کسانی که قائل به معرفت اجمالی ذات عرفانی هستند چیست و چه مستندات و تحلیلی برای آن دارنـد و متون عرفانی عرفا در این باره چگونه است ؟ ما در این پژوهش ، تقریر و تحریر یکی از اساتید فلسفه و عرفان یعنـی آیـت الله جـوادی آملـی را منـاط و معیـار تحلیل قرار میدهیم ؛ چراکه وی «معرفت ذات و صفات ذاتی حق » را منطقه ممنوعه معرفت معرفی کرده است .