چکیده:
مراد این نوشته از «خود» معنای عام نفس است نه نفس خاصی مانند اماره یا لوامه. از این نظر می توان گفت که شامل همه آنهاست. به همین دلیل نتایج این رابطه می تواند اعلی یا اسفل باشد. رابطه همواره معطوف به دیگران است اما رابطه با خود(معطوف به خود) از ویژگی های انسان است و سایر موجودات نمی توانند با خود رابطه برقرار کنند و تنها انسان میتواند در عین اینکه میداند غیر از خود موجود دیگری در میان نیست، با خود رابطه برقرار کند؛ خودشناسی و خودکاوی کند (ساحت معرفت)؛ خود را دوست یا دشمن بدارد (ساحت روان)؛ له یا علیه خود چیزی بخواهد(ساحت اراده)؛ با خود سخن گوید(ساحت گفتار) و یا له یا علیه خود کاری انجام دهد (ساحت کردار). بسیار بعید است که حیوانات خود را تشویق کنند اما انسان تنها موجودی است که می تواند با خود چنین تعاملی داشته باشد. قرآن کریم بعد از رابطه با خدا بیشترین توجهات را به این رابطه معطوف داشته است. انسان از طریق این رابطه میتواند به تکامل روحی دست یافته و به اوج بندگی خدا برسد؛ زیرا در سایه چنین رابطهای است که انسان به زوایای روح و روان خود پی میبرد و درک می کند که خودنگهداری در تکامل وی نقش مهمی ایفا میکند. این رابطه می تواند در ساحت های پنج گانه معرفت/عقل، روان(شامل احساسات، عواطف و هیجانات)، اراده، گفتار و کردار محقق شود. چیستی و چگونگی تحقق این روابط در وجود انسان می تواند آثاری را در انسان پدید آورند. از جمله این آثار خویشتنداری و فرو خوردن خشم است. ضمن اینکه انسان در سایه ایجاد رابطه با خود در ساحت کردار می تواند اعمالی انجام بدهد که موجب ارتقای روحیاش شود. علاوه بر اینها، انسان از طریق رابطه با خود میتواند به فلسفه آفرینش خود پی برده و بخش قابل توجهی از حیات طیبه را حاصل نماید و در اثر استمرار رابطه با خود می تواند مطلوبهای اخلاقی، دینی، روانشناختی و عرفانی را حاصل نماید.
خلاصه ماشینی:
رابطه همواره معطوف به دیگران است اما رابطه با خود(معطوف به خود) از ویژگی های انسان است و سایر موجودات نمی توانند با خود رابطه برقرار کنند و تنها انسان میتواند در عین اینکه میداند غیر از خود موجود دیگری در میان نیست ، با خود رابطه برقرار کند؛ خودشناسی و خودکاوی کند (ساحت معرفت )؛ خود را دوست یا دشمن بدارد (ساحت روان )؛ له یا علیه خود چیزی بخواهد(ساحت اراده )؛ با خود سخن گوید(ساحت گفتار) و یا له یا علیه خود کاری انجام دهد (ساحت کردار).
ازاین رو، در روایات از عقل ستایش زیادی شده است از رسول خدا (ص ) نقل شده است که روایت کرده که فرمود: خدای تعالی هیچ نعمتی را بین بندگانش تقسیم نکرده که گرانمایه تر از عقل باشد، به همین جهت خواب عاقل از شب زنده داری بی عقل ، بهتر و خانه نشستن عاقل از به جنگ رفتن جاهل بهتر است (کافی، ١٣٧٥: ٣٩/١) اگر انسان بتواند در ساحت معرفت با خود رابطه برقرار سازد میتواند ساختار هستی خود را تبیین کند؛ زیرا قرآن کریم خود را مطابق نسخه انسان در نظر گرفته است .
اساساً هیچ یک از امور روان شناختی انسان اکراه پذیر نیستند و اگر در برخی جاها روان آدمی از کاری منع شده ، تنها و تنها به خاطر مقدمات کار روان شناختی است ؛ از جمله ی این امور ایمان و دینداری است که به هیچ وجه مشمول اکراه قرار نمیگیرند؛ ازاین جهت است که قرآن کریم نمیگوید که در امر دینداری نباید اکراه وجود داشته باشد بلکه میگوید که اساساً در دینداری اکراه وجود ندارد: «لا إِکْراهَِ فی الدِّین » (بقره ، ٢٥٦): در دین هیچ اجباری نیست » حقیقت این است که اکراه تنها در مرحله افعال بدنی اثر دارد، نه اعتقادات قلبی(طباطبایی، ج ٢: ٣٤٢؛ مازندرانی، ج ٥: ٧٢) و ایمان از امور قلبی انسان است .