چکیده:
چکیدههدف پژوهش حاضر بررسی عوامل اجتماعی موثر بر ارتقای نقش سازمانی زنان شاغل می باشد. چهارچوب نظری پژوهش، با تلفیقی از نظریههای ساختاربندی گیدنز، مبادله اجتماعی، نظریههای فمینسیتی و تعارض نقش، مدلی برای تبیین دگرگونی در سازمان، انگیزههای ارتقای نقش، و جایگاه زنان در هرم نقش سازمانی ارایه نموده است. روش پژوهش تبیینی و جامعه آماری دربرگیرنده زنان شاغل دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران است. حجم نمونه به روش نمونه گیری تصادفی براساس فرمول کوکران 150 محاسبه شد. اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری و به کمک نرم افزار پردازش گردید. یافته ها نشان داد زنان در سطوح بالای سازمان حضور ندارند و به رغم فراهم شدن فرصت حضور آنها در سطوح میانی در طول خدمت این رشد کمتر از 5 درصد است. آزمون همبستگی پیرسون نشان داد از میان متغیرهای مختلف، تعداد الگوهای زنان موفق، حمایت سازمان، سرایت نقش به ترتیب دارای قوی ترین همبستگی با متغیر تابع هستند. در تحلیل رگرسیون چندمتغیره، متغیرهای رضایت شغلی، حمایت سازمان، تعداد الگوهای زنان موفق، سرایت نقش و شرایط استخدامی معنادار هستند و اثر خالص متغیر رضایت شغلی بر ارتقای رتبه زنان شاغل بیش از دیگر متغیرهای مستقل می باشد. رگرسیون چند متغیره توانست در مجموع 41 درصد از واریانس ارتقای شغلی زنان را تبیین نماید. بنابراین، یافته ها چارچوب نظری را تایید نموده و با آن متناسب می باشند.
The present research aims at the study of the social factors effective on the improvement of the organizational role of the employed women. By integrating theories of Giddens' structuration, social exchange, feministic theories and role conflict, the theoretical framework of the research offered a model to explain the transformations in an organization, motivations to role improvement, and women´s position on pyramid of organizational role.Explanation method was used for the research. Statistical community includes employed women at Islamic Azad University, Science and Research Branch, Tehran. Sample size was 150 as calculated by random sampling based on Cochran's formula. Researcher-made questionnaire was used to gather data, and data processing was done using software.Results show that women are not present at higher levels of the organization and, despite the opportunities for their presence at the middle levels, the related role improvement during the employment period is less than %5. Pearson's correlation coefficient test showed that from different variables, including the number of successful exemplary women, support by the organization, and role transition, respectively had the most powerful correlation with the dependent variable. In multivariate regression analysis, job satisfaction, support by the organization, the number of successful exemplary women, role transition, and conditions of employment are the significant variables. And, net effect of job satisfaction variable on position improvement of the employed women is more than that of the independent variables. Multivariate regression could express %41 of the variable of job improvement of women. Thus, the results confirm the theoretical framework and
خلاصه ماشینی:
هدف از اين پژوهش توصيف وضعيت نقش هاي سازماني زنان در سازمان دانشگاه آزاد اسلامي و ارايه تصويري از وضعيت آنها در هرم نقشي اين سازمان مهم آموزشي است تا راهکارهاي عملي براي مداخله سازماني در جهت تحقق شايسته سالاري ، رفع موانع اجتماعي کسب موفقيت هاي شغلي و افزايش رضايت از شغل در بين زنان شاغل اين سازمان ارايه شود.
در پژوهش هاي افشاني وهاتفي راد (١٣٩٦)، سيدان و عباس خليفه لو(١٣٨٧)، نجاتي آجي بيشه و جمالي(١٣٨٦)، ميرغفوري (١٣٨٥)، بابايي زکليکي (١٣٨٥)، فرهنگي و اسفيداني (١٣٨٣)، فاطمي صدر (١٣٨٠)، شهيدي (١٣٧٨) و اشرف العقلايي (١٣٧٧) بر نقش عوامل سازماني و عوامل خانوادگي در ارتقاي شغلي زنان شاغل اشاره شده است .
با توجه به اينکه بين بر طرف شدن نيازهاي فرد و کيفيت ايفاي نقش سازماني رابطه وجود دارد بر اين اساس هر چه زنان شاغل رضايت شغلي بيشتري داشته باشند تمايل آنها براي پذيرش نقش هاي سطوح بالاتر و ايفاي بهتر نقش هاي محوله افزايش مي يابد.
بر اساس نظريه کوک و رسو فرض شده است که تقاضاهاي ناشي از نقش هاي شغلي و خانوادگي مي توانند به دو شيوه به فشار رواني و فشار فيزيکي منجر شوند: اول اينکه انتظارات مجاور هر يک از نقش ها مي تواند زماني که آن ها متضمن فشار براي تسلط بر زمان آزاد شخص هستند به تعارض بين نقشي کار- خانواده منجر شوند و در نتيجه با ايفاي انتظارات پيوسته با نقش ديگر فرد 1 Greenhaus &Beutell 2 Voyddannoff 3 Coke, R.