چکیده:
تحقیق و تفحص در باب معرفتشناسی که از شاخههای اساسی فلسفه دین به شمار میرود، از دیرباز مورد توجه متفکران و پژوهشگران این حوزه بوده است. ارتباط معرفت و علمشناسی دینی با حیطه سیاست دینی، یکی از مهمترین مسایلی است که ابعاد ظرفیت اندیشه و گزارههای دینی را در اثبات برخی مسایل دینی به نمایش میگذارد. در این باب مطالعه دیدگاه سهروردی حایز اهمیت است؛ چراکه زوایای متعددی از ارتباط علم دینی با وجه سیاسی و حکومت دینی را به اثبات میرساند. بیانات او درباره نسبت انسان با مراتب هستی و حقیقت، نورانیت ادراک و اشتداد آن، زمینه استنتاج علم شناسی دینی- فلسفی را فراهم آورده که اعتبار آن با سایر نظریات حوزه فلسفه علم متفاوت است. در این علمشناسی انسان به میزان تناظر و هماهنگی با هستی، بهتدریج از ظواهر محسوسات به بطن آنها رهنمون و از این طریق به حقیقت آنها نایل میگردد و علم او اشتداد مییابد. این گذر در فلسفه اشراق به وسیله عالم مثال به عنوان حلقه پیوند عالم ماده با عالم عقول امکان پذیر است و ارتباط مستقیمی با ارتقای ساحت نورانیت انسان دارد. به نظر میرسد سهروردی آموزه انسان کامل را با اهتمام به حقانیت چنین علمی بنا نموده است. هدف نوشتار حاضر این است که با روش توصیفی- تحلیلی ابعاد علم اشتدادی را بررسی و سپس آموزه انسان کامل و تبیین وجه سیاسی او در مکتب اشراق را به عنوان یکی از لوازم اهم علم اشتدادی واکاوی نماید. لزوم وجود، جنبه سیاسی و حکومتی و سایر ویژگیهای انسان کامل از مواردی است که با تفطن به ابعاد علم اشتدادی قابل اثبات میگردد.
Research on epistemology, which is one of the basic branches of philosophy of religion, has long been considered by thinkers and researchers in this field. In this regard, the issue of the relationship between religious knowledge and scientology and the field of religious politics is one of the most important issues that show the dimensions of the capacity of religious thought and propositions in proving some religious issues. In this regard, it is important to study Suhrawardi's view; Because it proves several aspects of the relationship between religious science and political aspect and religious government. His statements about the relationship between man and the levels of existence and truth, the brightness of perception and its intensity, have provided the basis for the inference of religious-philosophical scientology the validity of which is different from other theories in the field of philosophy of science. In this scientology, man, to the extent of correspondence and harmony with the universe, gradually leads from the appearances of the senses to their hidden, and through this, he achieves their truth, and his knowledge intensifies. This transition is possible in the Illumination philosophy by the imaginal (mithal) world as the link between the material world and the intellects world, and is directly related to the promotion of the field of human brightness. Suhrawardi seems to have built the doctrine of the perfect man with a view to the legitimacy of such knowledge. The purpose of this article is to study the dimensions of intensification science with a descriptive-analytical method and then to study the doctrine of the perfect man and to explain his political aspect in the school of illumination as one of the most important components of intensification science. The necessity the political and governmental aspect of the perfect human, and other characteristics being are among the things that can be proved by looking at the dimensions of intensification science.The necessity the political and governmental aspect and other characteristics of perfect human being are among the things that can be proved by knowing the dimensions of gradational knowledge.
خلاصه ماشینی:
بررسي ابعاد چنين علمي در مکتب اشراقي که بر جايگاه عظيم انسان تأکيد دارد، به طور طبيعي با برخي مسـائل ديگر مانند مسـئله انسـان کامل ، لزوم وجود و وجه سـياسي و حکومتي او گره ميخورد و چنين سؤالاتي مطرح ميشود که آيا کسي هست که در تمام ازمنه واجد چنين علمي باشــد؟ چنين شــخصــي در ســياســت چه جايگاهي دارد؟ موجه جايگاه ســياســي او چيست ؟ قابل ذکر اسـت مسـئله انسان کامل از زواياي مختلفي بررسي شده و تحقيقات متعددي در اين باب به عمل آمده که از آن ميان ميتوان به پژهش هاي لطفي و صــلواتي (۱۳۹۸)، براتي و صــالح زاده (۱۳۹۵) و جمالي (۱۳۸۶) اشــاره کرد.
هسـتيشناسي سهروردي پيوند وثيقي با معرفت شناسي او دارد؛ چنانکه مطابق اين مطالب ميتوان يافت که نظام معرفت شــناســي ســـهروردي نيز بر اســاس علم حضـوري بنا شـده و تمام درجات ادراک اعم از حسـي ، خيالي و عقلي را که همه از جنس حضور هسـتند، در برگرفته اسـت ؛ به عبارتي معرفت شهودي که از سنخ نور است ، مانند نور مراتب متعدد * دارد و مشتمل بر طيف وسيعي از عاليترين درجه تا نازلترين درجه ادراک است .
وي در کتاب الألواح العماديه حکيم واقعي را نســخه اي کامل از عالم هســتي ميداند که ســاحت فکري و * با بررسـي آراي سهروردي ميتوان شالوده تشکيک وجود را نزد او جست ؛ براي نمونه وي در حکمة الاشراق اذعان دارد اختلاف انوار به کمال و نقص ميباشـد و توضيح ميدهد که اختلاف انوار مجرد نه به تمام ذات است و نه به جزء ذات و نه به عوارض آن؛ چراکه ماهيت نميتواند عامل اختلاف باشــد و از آنجايي که انوار بســيط اند، جزء ذاتشـان هم نميتواند عامل تمايز باشد.