چکیده:
ادبیات تطبیقی از مباحث مهم پژوهش ادبی به شمار میرود و میتواند نشاندهندهی تاثیر و تاثر ادبیات در ملتهای مختلف باشد، همچنین داستان و داستاننویسی از مهمترین ارکان ادبیات به شمار میرود و شناخت عناصر داستان به درک بهتری از آن میانجامد. در این مقاله سعی شده با بررسی تطبیقی عناصر داستانی در اولین مجموعهی داستان کوتاه دو نویسندهی زن در ایران و سوریه یعنی "آتش خاموش" نوشتهی خانم سیمین دانشور و "آینههای مردم" نوشتهی خانم وداد سکاکینی به وجوه تفاوت و اشتراک موجود در سبک و عناصر داستانی پرداخته شود. ادبیات قدیم در ایران و سوریه با مفهوم قصهگویی و حکایت پیوند خورده و هر دو کشور همزمان با پدیدهی داستان کوتاه به عنوان نوع ادبی معاصر آشنا شدند و تجربههای داستاننویسی در این دو کشور شرقی با نویسندگان مرد شروع شده ولی دیر یا زود زنان نویسنده هم به جمع نویسندگان داستان کوتاه پیوستند، در ایران سال 1327 ش/ 1948 م سیمین دانشور با چاپ کتاب آتش خاموش که اولین مجموعه داستان به قلم یک زن و به زبان فارسی است؛ ظهور یک داستاننویس زن را نوید داد. در سوریه، پیشگام داستاننویسی میان زنان وداد سکاکینی بود که ابتدا داستان-هایش را در ستون داستان هفتگی در بعضی مجلهها چاپ میکرد سپس اولین مجموعهی داستانی خود "مرایا الناس" (آینههای مردم) سال 1324ش/ 1945م به چاپ رساند. عمدهترین موضوعاتی که زنان در ابتدا به آن توجه داشتند، مسائل مربوط به زنان بود، اما بعدها، زنان به مسائل مختلفی که مربوط به انسان، کودک، خانواده و وطن است، رسیدگی کردند. نویسندگان زن سعی کردند به تدریج به تکنیکهای فنی در نگارش داستان کوتاه بپردازند که بعدها به ارتقای سطح داستان کوتاه در ایران و سوریه کمک کرد. میان نخستین مجموعهی داستان کوتاه اثر نویسندگان زن در ایران و سوریه مشترکات زیادی وجود دارد که نشاندهندهی داستاننویسی خاص در دورهی انشانویسی و نگارش گزارشی بوده است و کمتر از فنون کاربردی داستان کوتاه هنری برخوردار هستند، ولی اهمیت بسیاری دارند زیرا که در زمرهی پیشروان و طلایهداران داستان کوتاه بودهاند و تاثیر فراوانی در مجموعههای داستانی گذاشتهاند.
Comparative literature is one of the most important topics in literary research, it can show the mutual influence of literature between different countries. On the other hand, the story and storytelling are the most important elements of literature, and knowing the elements of the story will lead to a better understanding of it. In this article, an attempt has been made to examine the differences and commonalities in the style and elements of the story with comparative study in the story elements of the first collection of short stories by two writers from Iran and Syria, "The Quenched Fire [Atash-e Khamoosh]" by Simin Daneshvar and "Maraya al-nas [People's Mirrors]" by Widad Sakakini. The ancient literature in Iran and Syria is connected with the concept of storytelling and anecdote, and both countries simultaneously got familiar with the phenomenon of short story as a contemporary literary type. Storytelling experiences in these two countries began with male writers, but eventually, women writers joined the ranks. In Iran in 1948, Simin Daneshvar published her collection "The Quenched Fire [Atash-e Khamoosh]", which was the first collection of persian short stories written by a woman, gave the hope for the emergence of a female storyteller. In Syria, the pioneer of story writing among women was widad Sakakini, who first published her stories in the weekly story column in some magazines, and then published her first collection of stories, Maraya al-Nas (Mirrors of the People) in 1945/1324. Among the first collection of short stories by women writers in Iran and Syria, there are many commonalities that indicate special story writing in the period of essay writing and report writing, and they have benefited less from the practical techniques of artistic short stories, but they are very important; Because they are among the pioneers of short stories and have made a great impact on story.
خلاصه ماشینی:
از سويي ديگر، بيحوصلگي خوانندگان از خواندن نوشته هاي طولاني و زمان بر و همچنين افزايش مجموعه داستان هايي که متشکل از چندين داستان کوتاه هستند، باعث شده امروزه داستان کوتاه يکي از برجسته ترين انواع ادبي باشد و اين در صورتي است که نوشتارهاي منظوم به دليل بنا و ساختار بياني، آن چنان قدرتي براي انعکاس همۀ هيجانات اجتماعي را ندارند (ميرعابديني، ١٣٨٦: ٧٧٧)؛ در نتيجه براي بررسي ادبيات داستاني، ضروري است کار با دقت فراوان و نگاه جامع صورت گيرد، به خصوص اگر محقق در اين صدد باشد که هم زمان با بررسي موضوع ، به تطبيق ديگر آثار معروف از دو نويسندة برجسته و شناخته شده اي بپردازد که از دو کشور و ملت گوناگون هستند.
اما در مجموعه داستاني آتش خاموش دانشور، نوعي ناآشنايي صحيح با راوي و زاويۀ ديد به چشم ميخورد؛ زيرا در آغاز داستان ، نويسنده قصه را با زاويۀ ديد اول شخص مفرد آغاز ميکند و پس از صحبت در حد چهار تا پنج بند به زاويۀ ديد سوم شخص منتقل ميشود و از شخصيت اصلي داستان و ارتباط او با موضوع سخن ميگويد و مجددا پس از چند بند به زاويۀ ديد اول شخص مفرد برميگردد؛ براي نمونه در داستان «آتش خاموش »، اين گونه تغييري در زاويۀ ديد به کرات به وجود آمده است : «اواخر تعطيلي تابستان ، يکي از عصرهاي ماه شهريور، دوستم تمام رفقا را در خانۀ خود به چاي دعوت کرده بود.