چکیده:
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسۀ واکنش پذیری هیجانی و نظریه ذهن کودکان بر اساس سبک های ابرازگری هیجانی مادرانشان بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع علّی-مقایسه ای بود و در دو گام به صورت آنلاین به انجام رسید. ابتدا با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 105 نفر از مادرانی که نمرات آنها در هر یک از پرسشنامه های ابرازگری هیجانی کینگ و امونز (1990)، دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی کینگ و امونز (1990) و کنترل هیجانی راجر و نشوور (1987) یک انحراف استاندارد بالاتر از میانگین به دست آمد (در هر گروه 35 نفر) به گام دوم وارد شدند. در گام دوم برای دختران 10-12 ساله این مادران پرسشنامه های نظریه ذهن (موریس، 1999؛ بارون-کوهن، 2001) و واکنش پذیری هیجانی ناک (2008) اجرا شد. دادهها به روش تحلیل واریانس و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد میزان واکنش پذیری هیجانی (001/0=p) فرزندان مادران با سبکهای کنترل و دوسوگرایی هیجانی به ترتیب بالاتر از سبک ابرازگری هیجانی است و نمرات نظریه ذهن (001/0=p) فرزندان مادران با سبکهای کنترل هیجانی و دوسوگرایی در ابرازگری هیجان به ترتیب پایین تر از سبک ابرازگری هیجانی است. نتیجه گیری: تبیین یافتهها نشان میدهد که در سبک کنترل هیجانی به سبب سرکوب هیجانات، کودکان واکنش پذیری هیجانی بیشتری داشته و توانایی پردازش هیجانات در آنها پایین تر است؛ درحالی که در سبک ابرازگری هیجانی، تعادل در ابراز هیجانات باعث می شود کودک از آگاهی هیجانی بالایی برخوردار بوده و بهتر بتواند با دیگران ارتباط بگیرد.
Aims: The aim of this study was to compare emotional reactivity and children's theory of mind based on their mothers' emotional expression styles. Method: The research method was descriptive causal-comparative and was conducted online in two steps. First, using available sampling method, 105 mothers whose scores were a standard deviation above average in each of the emotional expressiveness (King and Emmons, 1990), Ambivalence over emotional expressiveness (King and Emmons, 1990) and Emotional Control (Roger and Nashvor, 1987) questionnaires (35 people in each group), entered the second step. In the second step, for the 10-12-year-old girls of these mothers, the Theory of Mind (Muris, 1999; Baron Cohen, 2001) and Emotional Reactivity (Nock, 2008) Questionnaires were administered. Data were analyzed by analysis of variance and Pearson correlation coefficient. Results: The results showed that children's emotional reactivity with mothers with control and emotional ambivalence styles are order higher than emotional expressiveness style and the scores of children's theory of minds (p = 0.001) with mothers with emotional control and emotional ambivalence styles are order lower than emotional expression style. Conclusions: The explanation of the findings shows that in the emotional control style due to the suppression of emotions, children have more emotional reactivity and the ability to process of emotions in them is lower, while in the emotional expression style, the balance of emotional expression makes the child has high emotional awareness and can better communicate with others.
خلاصه ماشینی:
نتيجه گيري: تبيين يافته ها نشان ميدهد که در سبک کنترل هيجاني به سبب سرکوب هيجانات ، کودکان واکنش پذيري هيجاني بيشتري داشته و توانايي پردازش هيجانات در آن ها پايين تر است ؛ درحاليکه در سبک ابرازگري هيجاني، تعادل در ابراز هيجانات باعث ميشود کودک از آگاهي هيجاني بالايي برخوردار بوده و بهتر بتواند با ديگران ارتباط بگيرد .
1 World Health Organization (WHO) 4 Emotion Regulation (ER) 2 Emotional Well-being 5 Emotional Reactivity 3 Emotional Expression 13 بنابراين ، واکنش پذيري هيجاني يک مؤلفۀ درون فردي است (سورن و فردلندر، ١٩٩٨، به نقل از پالمر، ٢٠١٧) و به توانايي تنظيم هيجان در فرد گفته ميشود که بتواند پاسخ عاطفي مناسبي در برخورد با ديگران بدهد (شاپيرو، آبرامسون و آلوي ، ٢٠١٦).
با توجه به پژوهش هاي متعدد در اين زمينه ، ضرورت انجام مطالعۀ حاضر چيست ؟ همانگونه که اشاره شد، بين نظريه ذهن و تنظيم هيجان با سطح ابرازگري هيجاني والدين (بورلي و همکاران ، ٢٠١٨؛ گامبين و همکاران ، ٢٠٢١) و ميزان واکنش پذيري هيجاني با محيط عاطفي خانواده (اهتمگلو و همکاران ، ٢٠١٨) ارتباط وجود دارد؛ با اين حال انجام پژوهشي در زمينۀ شناسايي ارتباط اين سه متغير با يکديگر، در فرهنگ ايران ، امري ضروري به نظر ميرسد.
REC که مورد تأييد پژوهش هاي زيست پزشکي دانشگاه شهيد بهشتي ميباشد، در راستاي رعايت مسائل اخلاقي و به جهت ارتباطي که بين دو مرحله پژوهش وجود داشت ، پيش از پاسخگويي شرکت کنندگان به 1 Emotion Reactivity Scale (ERS) 20 پرسشنامه ها، به اطلاع رسانيد که شرکت در پژوهش و پاسخ به سؤالات منوط به اعلام رضايت جهت ورود کودکان به گام دوم پژوهش است .