چکیده:
اتصاف دگراندیشان مذهبی به کفر یا اسلام در زمرۀ مهمترین مسائلی است که همواره اندیشوران مسلمان را به خود مشغول داشته است. جستار حاضر، در پژوهشی مسئلهمحور، به استقصای فراگیر در متون فقهی امامیه پرداخته و در این زمینه دستکم سه دیدگاه را استحصال کرده است. نتایج پژوهش حکایت از آن دارد که هرچند پارهای از فقیهان اخباری امامی قائل به کفر مطلق مخالفان مذهبی شدهاند، اما این دیدگاه از پشتوانۀ مستحکمی برخوردار نیست و شمار زیادی از فقیهان در این زمینه بین مخالف معاند و غیرمعاند و نیز جاهل قاصر و مقصر تفکیک قائل شدهاند و اتصاف مخالفان مذهبی را به کفر، در فرض عدم تقصیر و عناد ایشان، فاقد وجاهت و قابل مناقشه یافتهاند. پژوهش حاضر نیز با اتخاذ روش توصیفی-تحلیلی، پس از احصای اقوال موجود و سنجش و ارزیابی مستندات هریک از دیدگاهها، در نهایت دیدگاه اخیر را منطبق با موازین عدلیه (امامیه) یافته است.
The attribution of infidelity or Islam to religious dissidents has been one of the most important issues that has always preoccupied Muslim thinkers. The present research, using a problem based approach, has made a pervasive inquiry into the jurisprudential texts and has extracted at least three views in this respect. The results of the research indicate that although the theory of absolute infidelity of religious opponents is observed in the opinions of some Shi'a Akhbari jurists, this view does not have a strong support and a significant number of jurists have distinguished between the obstinate and non-obstinate opponent and also between a negligent and guilty opponent. They hold that the attribution of infidelity to religious opponents, assuming their lack of guiltiness and stubbornness, has no justification and is controversial. The present study, by adopting a descriptive-analytical method, has counted the existing statements and has measured and evaluated the documents of each of the views. Finally, it has found the recent view in accordance with the Imamiyyah criteria.
خلاصه ماشینی:
در خصوص پيشينۀ پژوهش بايد گفت برحسب تتبع نگارندگان ، کتاب يـا مقالـه اي کـه به طور مشخص و خاصه با محوريت موضوع محل بحث سامان يافته باشد، وجود نـدارد و از اين حيث جستار حاضر پژوهشي نو قلمداد ميشود؛ اگرچه فقيهان امـامي کـم وبـيش در خلال آثار خود در ضمن برخي فروع فقهي يا در ميان بحث از کافر به مسئلۀ مـورد بحـث اشاره کرده و به تبيين ديدگاه خود پرداخته اند و مقالاتي با همپوشاني حداقلي تحرير شـده است .
تفکيک بين مخالفان معاند و غيرمعاند شماري ديگر از فقيهان بر اين عقيده اند که چنانچه مخالفت پيـروان غيرشـيعه بـا علـم بـه حقانيت امامت و از روي عناد باشـد، کـافر دنيـوي و اخـروي هسـتند (طباطبـايي يـزدي، ١٤١٧ق ، ج ١: ١٤٦؛ جزايري، ١٣٨٠، ج ٢: ٣٠٦)، اما اگر مخالفت ايشـان ايـن گونـه نباشـد، بلکه از روي جهل مبتلا به انحراف شده باشند، مسلمان دنيوي هستند و تکليـف ايشـان در آخرت به قاصر يا مقصر بودن ايشان بستگي دارد؛ چه اينکه اگر در تحقيق در مـورد حـق ، قصور ورزيده باشند، در آخرت به سبب اين قصـور عقـاب مـيشـوند، امـا چنانچـه جـزو مستضعفان باشند که امکان تحقيق ندارند، يا تحقيق کنند و به حق نرسـند، در ايـن دنيـا در حکم مسلمان بوده و در آخرت حکم مخصوص خود را خواهند داشت «المرجون لامر الله » (انصــاري، ١٤١٥ق ، ج ٥: ١٤٠؛ مجلســي، ١٤١٠ق ، ج ٢٩: ٢؛ مازنــدراني، ١٣٤٢، ج ٧: ١٣٤؛ محقق سبزواري، ١٣٨١، ج ٢: ٧٤٢؛ تبريزي، ١٤١٦ق ، ج ١: ١٨٨).