چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی مضامین امید، مقاومت و آزادی در اشعار حافظ و شاملو است. مسئلهای که پژوهش حاضر بر آن تمرکز دارد این است که دو شاعر نامدار ایران (حافظ از دوره کلاسیک و شاملو از دوره معاصر با دو قالب متفاوت شعری) چه مفاهیم سیاسی- اجتماعی را در شمار مفاهیم بنیادین در نظر میگرفتند و هر یک از آنها چه ادراکی از آن مفاهیم را بازنمایی میکردند؟ پژوهش بر این فرضیه حاضر استوار است که از منظر حافظ و شاملو مفاهیم بنیادین سازنده جامعه عبارتند از «امید»، «مقاومت» و «آزادی» و رسالت شاعر در بازنمایی عناصر امیدساز، تشویق جامعه به مقاومت و مبارزه و تلاش برای تحقق آزادی در جامعه است. در این راستا با استفاده از نظریه بازنمایی ویکتوریا الکساندر، نگاه دو شاعر به جامعه زمان خود، با اتکاء به مفاهیم بنیادین سیاسی «امید»، «مقاومت» و «آزادی» تحلیل میشود. دستاورد پژوهش حاضر این است که هر دو شاعر آرمانگرا، دغدغهمند و تحولخواه میباشند و شعر این دو شاعر صرفاً شعری انتزاعی و در فضای تخیل نیست، بلکه تغییر و تحول اجتماعی از منظر دو شاعر اهمیت دارد.
The purpose of the present research is to review the themes of hope, resistance, and freedom in the poems of Hafez and Shamlou. Statement of the problem focused in this research is: what political-social concepts were considered by the two well-known Iranian poets (Hafez from the classic period and Shamlou from the contemporary era having two different poetry styles) as fundamental and what perception did they present of those concepts? The research relies on the hypothesis that from the view of Hafez and Shamlou, fundamental concepts constructing a society involve "hope", "resistance", and freedom" and that the poet's duty in presenting hopeful elements is to encourage the community to resist, fight, and attempt for bringing about freedom in society. In this regard, using Victoria Alexandre's reflection theory, the outlook of the two above-mentioned poets on their society back then was analyzed, relying on fundamental political concepts of "hope", "resistance", ' and freedom". The findings of the present research show that both poets are idealist, reformist, and concerned about society and that their poetry is not merely abstract and imaginary, but rather social change and transformation matter to them.
خلاصه ماشینی:
مسئلهای که پژوهش حاضر بر آن تمرکز دارد این است که دو شاعر نامدار ایران (حافظ از دوره کلاسیک و شاملو از دوره معاصر با دو قالب متفاوت شعری) چه مفاهیم سیاسی- اجتماعی را در شمار مفاهیم بنیادین در نظر میگرفتند و هر یک از آنها چه ادراکی از آن مفاهیم را بازنمایی میکردند؟ پژوهش بر این فرضیه حاضر استوار است که از منظر حافظ و شاملو مفاهیم بنیادین سازنده جامعه عبارتند از «امید»، «مقاومت» و «آزادی» و رسالت شاعر در بازنمایی عناصر امیدساز، تشویق جامعه به مقاومت و مبارزه و تلاش برای تحقق آزادی در جامعه است.
مسئله پژوهش حاضر این است که در اشعار دو شاعر بلند آوازه ایرانزمین یعنی حافظ شیرازی و احمد شاملو، سه مفهوم بنیادین و بیبدیل در جامعهسازی و سیاست یعنی «امید»، «مقاومت» و «آزادی» چگونه بازنمایی میشوند.
بر این اساس، کاربست نظریه بازنمایی در شعر حافظ و شاملو به این صورت است که هر دو شاعر فضای کلی جامعه را روایت میکنند، اما صرفاً روایتگر نیستند، بلکه تقاضا برای تغییر و تحول در جامعه را در قالب مفهوم «امید» به تصویر میکشند.
در پژوهش حاضر تلاش میشود تا خلق معنا از مفاهیم سه گانه امید، مقاومت و آزادی در نزد دو شاعر کلاسیک و معاصر ایرانی بازنمایی شده و نشان داده شود که این دو شاعر چگونه وضعیت سیاسی- اجتماعی حاکم بر عصر خود را روایت میکنند و تلاش دارند تا با ایجاد معنایی خاص که جامعه را به وضعیت مطلوب رهنمون کند، تغییر را در جامعه رقم بزنند.