چکیده:
نوشتار حاضر از طریق بررسی متون برجای مانده از عصر کلاسیک یونان باستان، به بررسی ارتباط میان فیلانثروپیا (انساندوستی) و پایدیا (تعلیم و تربیت) در این دوره میپردازد. اصطلاح فیلانثروپیا نخستینبار در نمایشنامه پرومتئوس در بند، نوشتة آیسخولوس بکار رفته و بعدها در برخی از آثار ادبی و فلسفی دورة کلاسیک یونان باستان استفاده شده است. در این نمایشنامه، انساندوستی به پرومتئوس نسبت داده شده، چراکه او آتش را از زئوس دزدیده تا به انسان بدهد و آنها را از نابودی رها سازد. در کمدی صلح اریستوفان نیز ایزد هرمس با صفت انساندوست معرفی شده زیرا دستیابی به صلح را برای انسانها ممکن میسازد. در سخنرانی ایسوکراتس، اصطلاح انساندوست بر رهبران سیاسی و انسانهایی اطلاق میشود که از بالاترین فضایل برخوردارند و نعمتهایی همچون معرفت را با دیگران به اشتراک میگذارند. افزون بر این، افلاطون نیز در کتاب چهارم قوانین، کرونوس را فردی انساندوست معرفی میکند، بدین دلیل که در شیوة حکومت سعی میکند فرهنگ و تمدن را در میان انسانها برقرار سازد. در رسالة اوتیفرون نیز، سقراط خود را از آن جهت که دانستههای خویش را با انسانهای دیگر بهاشتراک میگذارد، انساندوست دانسته است. همانگونه که ارسطو اذعان کرده، فیلانثروپیا امری ذاتی و فطری تلقی میشود، اما با اینحال از طریق پایدیاست که شکل فضیلتمندانه بخود میگیرد. در مقابل، موجوداتی که به فیلانثروپوس متصف شدهاند، موجوداتی هستند که در راستای شکلدادن به پایدیا و توسعة آن در جامعة خویش، تلاش میکنند.
the present paper investigates the relationship between philanthropia and paideia based on the texts of classical greece. the term “philanthropia” was first used in a play called prometheus bound by aeschylus and was later used repeatedly in some of the literary and philosophical works of the classical greece. in this play, philanthropy has been attributed to prometheus because he stole fire from zeus to give it to human beings and save them from destruction. in the comedy peace by aristophanes, the god hermes has been introduced as philanthropist because he makes it possible for the humankind to access peace. in isocrates’ speech, the term philanthropist is applied to political leaders and people who posses the highest level of virtues and share such gifts as knowledge with others. moreover, in the fourth book of laws, plato introduces cronos a philanthropist because, during his reign, he tried to consolidate the pillars of culture and civilization in society. in the dialogue euthyphro, socrates considers himself to be a philanthropist because he shares his knowledge with others. as attested by aristotle, philanthropia is an essential and intrinsic quality; however, it develops a knowledge-based form through paideia. on the other hand, those existents who are called philanthropists try to develop paideia and spread it in their society.
خلاصه ماشینی:
اصطلاح فیلانثروپیا نخستینبار در نمایشنامه پرومتئوس در بند، نوشتة آیسخولوس بکار رفته و بعدها در برخي از آثار ادبی و فلسفی دورة کلاسیک یونان باستان استفاده شده است.
این اصطلاح نخستینبار در نمایشنامه پرومتئوس در بند (Prometheus Bound)، نوشته آیسخولوس بکار گرفته شده و بعدها در برخي از آثار ادبی و فلسفی دورة کلاسیک در یونان باستان بکار رفته است.
علاوه بر این، آیسخینس (Aeschines) نیز که از اهالیِ آتن و از خطیبانِ یونانِ باستان و از پیروانِ سقراط بود، واژة فیلانثروپیا را بکار برده و معتقد بود فیلانثروپیا چیزی بیش از دوستی یا مهربانی نیست، که این امر نشاندهندة کاربرد اجتماعی اصطلاح فیلانثروپیاست (Sulek, 2010: p.
دیوگنس لائرتیوس، سه گونه فیلانثروپیا یا انساندوستی را به افلاطون نسبت میدهد که پلوتارک نیز بدان اشاره کرده است: یکی از طریق احترام گذاشتن به دیگران، همچون زمانی که افراد هنگام ملاقات با یکدیگر، دست خویش را بسوی ایشان دراز کرده و صمیمانه با آنها احوالپرسی میکنند.
در این متن نیز اروس بعنوان انساندوستترین خدایان معرفی شده و واژة فیلانثروپیا در مورد او بکار رفته است.
اصطلاح فیلانثروپیا در رسالة اوتیفرون (Euthyphro) نیز بکار رفته است، طبق بیان افلاطون، سقراط برای شکایتی که از او شده، به دادگاه میرود که در آنجا با اوتیفرون، یکی از شهروندان آتنی، برخورد میکند.
این امر بوضوح روشن میسازد که صفت فیلانثروپوس علاوه بر اینکه امری ذاتی است ـچنانكه ارسطو به آن اشاره داردـ در عین حال بر اثر پایدیا یا تربیت، شکل فضیلت بخود میگیرد.
بررسی نمونههای دیگر نیز این امر را بوضوح نشان میدهد که فیلانثروپیا در یونان باستان، هدفی تربیتی است و بر موجودات تربیت یافته نیز اطلاق میشود.