چکیده:
در باورهای عامیانه مازندران و گیلان، «سیاهگالش» خدای وحش، چوپانان، طبیعت، کوهستانهای وحشی، شکارگری و زندگی روستاییان است. سیاهگالش موجودی نیمهانسان نیمه حیوان، مظهر ارواح حیوانی و جنگلی میباشد که میتواند به آدمی برای رسیدن یا نرسیدن به آرزوهایش یاری رساند. ارایه پاسخ دقیق و روشن در باب ماهیت شکلگیری این اسطوره، کاری بسیار سخت و دشوار است، اما میتوان رد پای آن را در بینالنهرین ادبیات کهن و ایران باستان جستجو نمود که یکی در قلمرو ایران و دیگری در خاورمیانه پرورش یافتهاند. با آنکه این دو در دو حوزه و زمان متفاوت میزیستهاند، اما کارکردهای مشابهای داشتهاند. این مقاله سعی دارد تا به روش تحلیلی، این فرضیه را مورد مداقه قرار دهد.
‘‘Siah Gallesh ’’ in Mazandaran's amd Gillan's Folktales is the god of the wild, shepherds an folk, nature, of mountain wilds, hunting and rustic life. The Sia Gallesh iis a halfhuman- half animal manifestation of forest and animal spirits. Which would help or hinder humans at whim. Anserwing questions about the nature forming is a very dif ficult thing. But you can follow it's foot-print's in Beynonnahreyn's (Mesopotamia) and Iran's literature. One is lived in Iranian territory and the other who lived in the middle-East. Although these mythis lived in two different eras they have had similar functions. This article tries to study theory.
خلاصه ماشینی:
گفتنـي اسـت کـه پيـش از ايـن ، چنـد تحقيـق مختصـر به وسـيلۀ اسـتادان بـه نامـي چـون جابـر عناصـري ، در مقالـه اي بـا عنـوان «سـياه گالش ؛ نگهبـان سـتوران » و محمـد بشـرا در کتـاب افســانه ها و باورداشــت ها مردمشــناختي جانــوران و گياهــان در گيــلان و علــي بــالاي لنگــرودي در کتــاب گنج نامــۀ ولايــت بيپيــش و يــا حتــي صــادق هدايــت انجــام شــده اســت ، امــا تنهــا ِ بــا نگاهــي يکســويه بــه بررســي اســطورة ســياه گالش پرداختــه شــده اســت و بــه تشــابه آن بــا اســطوره هاي فرهنــگ غيرايرانــي و مهم تــر از آن ، نقــش کاربــردي آن توجــه نداشــته اند.
) در آثـار کشـف شـده از کاوش هــاي شـوش ، ســيلک ، لرســتان ، تورنگ تپــه ، تپه حصــار، آذربايجــان کــه مربــوط بــه ســه هــزار ســال قبــل از ميــلاد مســيح اســت ، ديــده مي شــود کــه در آن ، نقــش گاو از مهم تريــن نقــوش اســتفاده شــده در ايـن تمدن هـا مي باشـد کـه البتـه تصادفـي نبـوده اسـت و ذهـن هـر انسـان جسـتجوگري را بــه ســمت و ســوي کشــف مشــابهات فرهنگــي بيــن ايــن دو تمــدن ســوق مي دهــد.
در حقيقــت ، ســفر معنــوي گيل گمــش نيــز حــاوي همــان عناصــر بنيــادي همچــون ســفر، اژدهاکشــي ، مــرگ ، رســتاخيز و پيونــد مقــدس مي باشــد و از اســطوره هايي اســت کــه بــه لحــاظ معنايــي بــا آيين هــاي بهــاري ارتبــاط تنگاتنگــي دارد کــه نمونــۀ مشــابه آن را مي تــوان در آيين هــاي ايرانــي نظيــر کوســه برشــين ، ميــر نــوروزي ، عروس گلــي و يــا حتــي اســطورة ســياه گالش يافــت .