چکیده:
علل گرایش نویسندگان به استفاده از سمبلها بنابر شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی متفاوت است. در آثار غلامحسین ساعدی و نجیب محفوظ، به دلیل شباهت موقعیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، عمدتا سمبلها ماهیت یکسانی دارند و میتوان آنها را ذیل عناوینی مانند: مکان، زمان، حیوان، شخصیت (اسامی شخصیتها)، اساطیر، عدد، موجودات فراواقعی، عناصر طبیعی و اشیاء دستهبندی کرد. در نوشتار حاضر با توجه به انواع سمبلهای به کار رفته در آثار ساعدی و محفوظ به این مساله پاسخ داده خواهد شد که «آیا عناصر سمبولیک یکسان در آثار ساعدی و محفوظ مدلولهای یکسانی نیز دارند؟» و «این شباهتها یا تفاوتها در چه مواردی و بیشتر در کدام نوع از عناصر سمبولیک وجود دارند؟». برای این منظور ابتدا مکتب سمبولیسم معرفی و سپس نمادهای موجود در آثار ساعدی و محفوظ را ذیل انواع مختلف آن تحلیل خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
در نوشــتار حاضــر، بــا توجــه بــه انــواع ســمبل هاي بــه کار رفتــه در آثــار ســاعدي و محفــوظ ، بــه ايــن مســئله پاســخ داده خواهــد شــد کــه «آيــا عناصـر سـمبوليک يکسـان در آثـار سـاعدي و محفـوظ ، مدلولهـاي يکسـاني نيـز دارنـد؟» و «ايــن شــباهت ها يــا تفاوتهــا در چــه مــواردي و بيشــتر در کــدام نــوع از عناصــر سـمبوليک وجـود دارنـد؟».
اگر بخواهيم تعريف جامع و مانعي از سمبل ارائه دهيم ، بايد گفت : «ســمبل يــا نمــاد عبــارت اســت از واژه ، ترکيــب ، تصويــر، شــي ء، حالــت و رفتــاري کــه بــدون قــرارداد و بــر اســاس زمينه هــاي متشــابه يــا متداعــي ، در آن واحــد، عــلاوه بــر معنــاي نخســتين و ظاهــري خــود، دســت کم بــر يــک معنـاي ديگـر نيـز دلالـت مي کنـد کـه لزومـا تنهـا معنـاي ثانويـه و مجـازي آن ِ نخواهـد بـود و امـکان تغييـر، حـذف و يـا جايگزينـي بـا معانـي ديگـر هـم وجـود دارد؛ ماننـد آب کـه نمـاد زندگـي اسـت و نمـاد دانـش ، قـدرت ، نرمـي و روانـي (سســتي )، و در عيــن حــال ، نمــاد عالــم معنــا، حقيقــت و جــز آن نيــز هســت » (قبــادي و نــوري خاتونبانــي ، ١٣٨٦: ٦٤).
همچنيــن در داســتان تحت المظلــۀ کــه يکــي از داســتان هاي کوتــاه نجيــب محفــوظ اســت ، مکان هــا کارکــردي نماديــن يافته انــد و هــر يــک در راســتاي عينــي کــردن موضوع هــاي تجريــدي حاضــر در ذهــن نويســنده بــه کار رفته انــد: «گردآمــدگان زيــر ســرپناه ، بعضــي در انتظـار اتوبـوس و بعضـي ديگـر از تـرس بـلا آنجـا پنـاه گرفتـه بودنـد» (محفـوظ ، ١٣٧٧: ١٤٣).