چکیده:
ادبیات تطبیقی همانند سایر شاخههای علوم بشری، رشتهای پویا و نوین بوده که در طول دو قرن گذشته، بهویژه چند دهه اخیر، متحول شده است و در اصل، به تطبیق و مقایسه آثار ادبی جهان با یکدیگر میپردازد. سعدی از برجستهترین شاعران تعلیمی ادب فارسی محسوب میشود که در آثار خود معانی تربیتی و اخلاقی، توام با حکمت و پند و اندرز گنجانده شده است. نابی هم از شاعران عالم و فاضل ترکیه به شمار میرود که زبانهای کلاسیک شرق و علوم اسلامی را بسیار خوب میدانست. سعدی و نابی با زبانی ساده در آثار مورد پژوهش ما، به اندیشه و اخلاق بیش از تخیل و احساس اهمیت دادهاند و توانستهاند با توجه به مضامین مورد تاکید اسلام و قرآن، آثاری فاخر خلق نمایند و در قصاید خویش با صراحت لهجه به انتقاد از دوران زندگیشان بپردازند.
خلاصه ماشینی:
نابــي انديشــه هايش را بــا زبانــي ســاده و قابــل درک بــراي مــردم ، در خيريــه و ديــوان خــود کــه در قالــب مثنــوي نوشــته شــده ، بــه زبــان آورده اســت و تــلاش مي کنـد ديـن را بـا همـۀ زوايـاي خـود بـه مـردم نشـان دهـد و مشـکلات را گوشـزد کنـد.
افـزون بـر ايـن ، سـعي بـر آن اسـت کـه بـه بررسـي و تطبيـق بوســتان و گلســتان ســعدي و خيريــه و ديــوان نابــي و نيــز قصايــد ســعدي و نابــي بپردازيــم تــا بــا مفاهيــم و مضاميــن مشــترک شــعري و زندگــي ايــن دو شــاعر بيشــتر آشــنا شــويم ؛ چراکــه بررســي ادبيــات دو کشــور، راه را بــراي تحليــل و تطبيــق ادبــي هموارتــر مي ســازد.
نابــي ، زمانــي کــه انســان هاي ســخاوتمند و بخيــل را توصيــف مي کنــد، همان قــدر کــه از خصلــت ســخاوتمندي مي گويــد، بــه همــان انــدازه هــم از زشــتي خصلــت خساســت ســخن بــه ميـان مـي آورد و معتقـد اسـت کـه سـخاوت بايـد در زمـان و مـکان مناسـب خـود انجـام شـود، وگرنـه اگـر بي موقـع انجـام شـود، هيـچ فايـده اي بـراي دو طـرف نخواهـد داشـت و همچـون پـر کــردن شــکم پرنــدة مــرده بــا برنــج بي فايــده اســت : «Kerem vaktinde lazım hem eziyetsiz gerek yohsa Pirinc ile pür itmek küşte murgı sudmend olmaz» (Bilkan, 2011, G.
ِ ٥ـ٦) طمع و حرص از ديــدگاه ســعدي ، طمــع و حــرص از جملــه رذيلت هــاي اخلاقــي محســوب مي شــود و همــواره مخاطــب خــود را از طمــع و حــرص بازمــي دارد؛ مثــلا در حکايــت ششــم از بــاب اول گلســتان ، ديــدگاه خــود را در ايــن بــاب چنيــن بيــان مي کنــد: «يکـي را از ملـوک عجـم حکايـت کننـد کـه دسـت تطـاول بـه مـال رعيـت دراز کــرده بــود و جــور و اذيــت آغــاز کــرده تــا بــه جايــي کــه خلــق از مکايــد ِ ِ ظلمــش بــه جهــان برفتنــد.