چکیده:
هدف تحقیق حاضر، بررسی تأثیر راهبردهای دانشمحور بر ایجاد ارزش و پایداری با رویکرد مقایسهای صنایع سنتی و غیرسنتی است. تحقیقات گذشته نشان میدهد، امروزه منبع ارزش اقتصادی، تنها تولید محصولات برتر نیست، بلکه وجود سرمایه فکری متمایز است. سرمایه فکری را میتوان دانش، تجربه، فناوری سازمانی، روابط با مشتریان و مهارتهای حرفهای دانست که سبب ایجاد مزیت رقابتی شرکت در بازار سرمایه میشود و میتواند بر ارزش شرکت تأثیر بگذارد. در این مطالعه، دادههای موردنیاز با استفاده از یک نمونه آماری شامل 78 شرکت از شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در بازه زمانی 1391 تا 1395 گردآوری شد و برای تجزیهوتحلیل فرضیههای پژوهش از آزمون مقایسه میانگین دو جامعه و از مدل رگرسیون چندمتغیره با روش اثرات ثابت استفاده شده است. نتایج نشان میدهد بین ضریب ارزشافزوده سرمایه فکری در صنایع سنتی و غیرسنتی تفاوت معنیدار وجود دارد. همچنین نتایج نشان میدهد بین صنایع سنتی و صنایع غیرسنتی تفاوت معنیداری ازنظر راهبرد پایداری وجود دارد. دیگر نتابج فرضیهها، نشان داد که تأثیر هریک از متغیرهای سرمایهگذاری در منابع انسانی، سود عملیاتی و بهرهوری نیروی کار، ازنظر کارایی ایجاد ارزش، بین صنایع سنتی و غیرسنتی تفاوت معنیداری وجود دارد.
This study is intended to investigate the effect of knowledge-based strategies on value creation and sustainability through a comparative approach between traditional and non-traditional industries. The previous researches have demonstrated that, right now, the source of economic value is not limited to the production of superior products; rather, possessing intellectual capital is regarded as an advantage. Intellectual capital can be introduced as knowledge, experience, organizational technology, customer relations and professional skills, which create a competitive advantage of the company in the capital market and can affect the values of the company. The required data of this study were collected by employing a statistical sample of 78 companies from those which were listed on Tehran Stock Exchange in 1391 to 1395. For the testing of research hypotheses, the comparison test of the average of the two communities and the multivariate regression model with fixed effects were employed. The results indicated that there was a significant difference between the value added ratio of intellectual capital in traditional and non-traditional industries. The results also showed that there was a significant difference between traditional and non-traditional industries in terms of sustainability strategy. Other results of testing hypotheses demonstrated that the effect of each of the investment variables on human resource, operating profit and manpower productivity, there was a significant difference between traditional and non-traditional industries in terms of value creation efficiency.
خلاصه ماشینی:
ديگر نتابج فرضيه ها، نشان داد که تأثير هريک از متغيرهاي سرمايه گذاري در منابع انساني، سود عملياتي و بهره وري نيروي کار، ازنظر کارايي ايجاد ارزش ، بين صنايع سنتي و غيرسنتي تفاوت معنيداري وجود دارد.
تحقيق حاضر به ارائه نوآوريهايي در ادبيات موجود، از طرق زير کمک ميکند: اول ، ضريب ارزش افزوده سرمايه فکري ميتواند نقش مهمي در موفقيت يا شکست ، بين صنايع سنتي و غيرسنتي در بازارهاي رقابتي داشته باشد؛ دوم ، اهميت روزافزون هريک از اجزاي مؤثر ضريب سرمايه فکري ارزش افزوده در ايجاد ارزش واقعي بين صنايع سنتي و غيرسنتي ميباشد؛ سوم ، يافته هاي پژوهش ميتواند مورد استفاده سرمايه گذاران و سهامداران ، مديران و اعضاي هيئت مديره شرکت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار و تحليل گران مالي بازار سرمايه قرار گيرد.
1. Massingham and Tam ۱۱۷ فرضيه ٥: رابطه بين معيار بهره وري نيروي کار و ايجاد ارزش در صنايع سنتي نسبت به صنايع غيرسنتي تفاوت معنيدار دارد.
فرضيه سوم پژوهش به صورت زير مطرح شده است : H١: رابطه بين معيار هزينه کارکنان و ايجاد ارزش در صنايع سنتي نسبت به صنايع غيرسنتي تفاوت معنيدار وجود دارد.
فرضيه چهارم پژوهش به صورت زير مطرح شده است : H١: رابطه بين معيار سود عملياتي و ايجاد ارزش در صنايع سنتي نسبت به صنايع غيرسنتي تفاوت معنيدار وجود دارد.
فرضيه پنجم پژوهش به صورت زير مطرح شده است : H١: رابطه بين معيار بهره وري نيروي کار و ايجاد ارزش در صنايع سنتي نسبت به صنايع غيرسنتي تفاوت معنيدار وجود دارد.