خلاصه ماشینی:
"درهمین راستا،او در اوایل قرن بیستم بزرگترین سازمان صنعتی را تأسیس نمود و از این راه یک میلیارد دلار(36 میلیارد دلار به نرخ دلار امروز)بدستآورد،اما در عین حال خود را در خط مقدم یک انقلاب اجتماعی قرار داد که تأثیری بیحد و خصر بر زندگی مردم امریکا گذاشت.
فورد مجبور بود برای برآورده کردن تقاضای این مدل،سیستم تولیدش را که در آن اتومبیلها در یک صف قرار میگرفتند و درحالیکه از یک بخش به بخش دیگر منتقل میشدند،کارگران در اطراف آنها کارشان را انجام دهند،تغییر دهد.
فورد برای اینکه تضمین کند که کارکنانش پولشان را به هدر نمیدهند،یک واحد جامعهشناسی را ایجاد نمود که اعضایش با کراگران شرکت در خانههایشان دیدار میکردند و برگههایی را در اختیار آنها قرار میدادند که کارگران را به استفاده صحیح از امکانات ترغیب میکرد.
اما از آن جایی که که فورد اصول در حال ظهور تولید انبوه را با اتومبیلسازگار نموده و برای عملی ساختن این اصول دهها هزار کارگر استخدام کرد،در واقع یک پدیدهء کاملا جدید را خلق نمود.
اسلوان برای متصل کردن این بخشها به یکدیگر، برای استخدام،تأمین بودجه،ارزیابی،گزارش فروش و غیره، مجموعهای از معیارها و استانداردها را اتخاذ کرد و در عین حال اقدام به ایجاد شوراهای بین بخشی41نمود که در آنجا مدیران اجرایی و کارکنان میتوانستند به تبادل نظر بپردازند یا راههایی را برای استفاده از معیارهای اقتصادی بیابند.
اسلوان داستان خود را از کتاب"سالهای عمر من در جنرال موتورز"بیان کرده اما این داستان فقط در آنجا نوشته نشده است."