چکیده:
ماهیت و کمال انسان از منظر راجرز و نقد آن براساس فلسفه سینوی، مساله این مقاله است. مکتب انسانگرایی که بر اصولی همچون احترام به ارزشهای فرد، عدم تعصب به روشهای پذیرفته شده دیگر و علاقمندی به کشف جنبههای جدید رفتار انسان تکیه دارد و انتقادات جدی بر مکاتب روانشناسی دیگر بالاخص روانکاوی و رفتارگرایی دارد. علت گرایش به روانشناسی انسانگرا وضعی بود که روانشناسی، سالها بدان محکوم شده بود و با محدود کردن خویش در مطالعه رفتار، خود انسان را مورد غفلت قرار داده بود و به جای آن، بر عوامل درجه دوم همچون ضمیر ناخودآگاه و تجارب گذشته تمرکز کرده بودند. راجرز به عنوان یکی از تأثیرگذارترین روانشناسان این مکتب است. او به عنوان مبدع روش «درمان فرد محور»، نقش عمدهای در پیشبرد این مکتب داشت. میتوان نقطه عطف روانشناسی راجرز را در توجه مثبت به انسان دانست. اما علیرغم آنکه این آراء راجرز در قیاس با آراء روانشناسان پیشین، مترقی است، اما اشکالات مهمی بر آن وارد است. در این تحقیق با بهره از فلسفه سینوی مبانی ماهیت انسان و کمال انسانی در روانشناسی راجرز، تحلیل و نقد میشود.
The nature and perfection of man in view point of Roger and its critique based on Sinaitic philosophy is the subject of this paper. The school of Humanism is one of the most important schools of psychology of the twentieth century, which has serious criticisms of other schools of psychology, especially Psychoanalysis and Behaviorism. The reason for the tendency towards humanistic psychology was a situation in which psychology had been condemned for years and, by limiting itself to the study of behavior, had neglected man himself and instead focused on secondary factors. Rogers is one of the most influential psychologists in the school. As the inventor of the "person-centered treatment" method, he played a major role in advancing this school. The turning point of Rogers’s psychology can is positive attention to human beings. But while Rogers' views are progressive compared to those of previous psychologists, they do have significant drawbacks. In this paper, the principles of human nature and human perfection in Rogers psychology are analyzed and critiqued using Avecinna’s philosophy.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله ابتدا ماهيت انسان و همچنين کمال انسان در منظر راجرز در قالب هفت محور ذيل تبيين ميشود: طبيعت انسان ؛ محدوده اختيار انسان ؛ خود انسان ؛ تجربه به سان معيار ارزش هاي فردي؛ خودشکوفايي؛ تعامل با ديگران ؛ کمال انساني.
راجرز يکي از انقلابيترين دستاوردهاي تجربه کلينيکي خويش را توجه به سرشت مثبت آدمي ميداند؛ از اين رو انسان ذاتا نابخردانه ، غير اجتماعي و ويرانگر خود و ديگران نيست ، بلکه در عوض خردمند، اجتماعي و پيشرونده است (٩١-٩٠.
تقابل جبر و اختيار در انديشه راجرز نسبتا پيچيده است : او به عنوان يک دانشمند به رابطه علي ميان دسته اي از عوامل عيني بر رفتار انسان اذعان داشت ؛ ليکن بر اين باور بود که تنها زماني ميتوان از اطلاعات عوامل عيني به نحو احسن براي پيش بيني رفتار بهره برد که با داده هاي حاصل از ساير منابع نظير تجارب دروني انسان همراه شود (ناي، ١٣٨١، ص ١٣٧).
از منظر راجرز ويژگيهاي رشد و خودشکوفايي از فردي به فرد ديگر متفاوت است ؛ به عبارت ديگر هنگام فراهم بودن شرايط خودشکوفايي، هيچ فردي عينا به کاري که ديگري انجام ميدهد، نميپردازد (ناي، ١٣٨١، ص ١٤٢)؛ اما در نظر ابن سينا از آنجا که همه صور علمي انسان در عالم مادون نهايتا به عقل فعال باز ميگردد و از اين رو منبع معرفت آدمي واحد است .