چکیده:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تحلیل محتوای کتاب فیزیک پایه دهم با استفاده از نظریه نمایش اجزای دیوید مریل انجام شد. روش: روش پژوهش مقاله حاضر اسنادی و مبتنی بر تحلیل محتوا با رویکرد کمی و کیفی بود و جامعه آماری آن تمام فصول کتاب فیزیک پایه دهم بود. برای جمع آوری داده ها از چک لیست استفاده شد.یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که: در ارائه محتوا توجه لازم به تمام انواع مختلف محتوا (حقایق، مفاهیم، اصول و روش کار) مبذول شده است اما بیشتر ارزیابی های صورت گرفته از سطوح مختلف عملکردی مربوط به سطوح عملکردی یادآوری و کاربرد است و سطح عملکرد کشف و ابداع به ندرت ارزیابی شده است. مولفین کتاب در عرضه محتوای آموزشی از بیشتر انواع ارائه های اولیه، بجز تعمیم سوالی، استفاده کرده اند و ارئه محتواهای آموزشی را با انواع مختلف ارائه های ثانویه تقویت کرده اند.نتیجه گیری: با مقایسه نتایج پژوهش و اهادف مدنظر مولفین کتاب نشان داد که کتاب نقد عمده وارد بر کتاب عدم استفاده از تعمیم سوالی و عدم ارزیابی از سطح عملکرد کشف و ابداع است که این رویه با شایستگی های مورد انتظار از فراگیر، که در ابتدای کتاب درسی ذکر شده است، مغایر می باشد.
Purpose: The aim of this research was content analysis of tenth grade physics textbook in the field of mathematics and physics using Merrill’s component display theory.Methodology: The research method was documentary and was done based on content analysis which uses both quantitative and qualitative analysis, and its statistical society was tenth grade physics textbook . Check list method was used to collect the corresponding data.Findings: Our results showed that: in presenting the content the enough attention has been devoted to the different types of contents (facts, concepts, rules and presedure), but the find-performance has not been evaluated enough and the textbook doesn’t contain any inquisitory generality. The authors has been used the most of the primary presentations, except inquisitory generality, and enhance the structural contents using the secondary presentations.Conclusion: Comparing our results with the purposes of the textbook showed that the main criticism is that has not utilize inquisitory generality and has not evaluated the find-performance. This procedure was unlike the is unlike the competencies, mentioned in its introduction, which must be gained by the student.
خلاصه ماشینی:
محسـني و همکاران (١٣٩٧) در پژوهشي با عنوان " تحليل محتواي کتاب فيزيک پايه دوازدهم رشته علوم تجربي مبتني بر تکنيک ويليام رومـي " نشان دادند که متن و تمرين هاي کتاب از ضريب درگيري بالايي برخوردار هستند ولي تصاوير کتـاب فيزيـک دانـش آمـوزان را بـراي يادگيري به صورت فعال درگير نمي کند.
مدرس تربيتي(١٣٩٧) در پژوهشي تحت عنوان "تحليل محتواي بخش فيزيک کتابهاي علـوم دوره اول متوسـطه به روش مريل " نتيجه گرفت که فرواني اجزاي موضوعي بخش هاي مختلف کتابها حاکي از توازن بين انـواع مختلـف محتواسـت ولـي سهم فرواني سطوح عملکردي در حد يادآوري و کاربرد خيلي بيشتر از کشف و ابداع است که مطلوب نيست .
همانطور که اين ماتريس (جدول ١) نشان مي دهد تنها عملکرد مورد انتظار از دانـش آمـوز بـراي محتـواي از نـوع حقيقـت ، يادآوري است ، ولي براي ساير انواع محتوا، هدف از ارائه ي محتوا (ارزيابي از آن )مي تواند در هر سه سطح يادآوري، کاربرد و کشف باشد (صورت گيرد).
کتاب فيزيک پايه دهم بيشتر به ايجاد و توسعه کداميک از انواع محتوا توجه دارد؟ کتـاب فيزيـک پايـه دهم عمدتا کداميک از سطوح عملکردي دانش را آموزش داده و ارزيابي مي کند و اينکه آيا اين مقوله با اهداف آموزشي کتاب هماهنگي دارد؟ شيوه هاي ارائه اوليه مورد استفاده در کتاب بيشتر از نوع تعميم است يا ارائه نمونه ، توضيحي است يا سؤالي و آيا توازني بين اشکال مختلف ارائه رعايت شده است ؟ کتاب تا چه اندازه از شيوه هاي ارائه ثانويه براي پيشبرد و بهبود يادگيري دانش آموز استفاده کرده است ؟ روش پژوهش پژوهش حاضر از نوع تحليل محتوا بود که در آن از رويکرد کمي و کيفي استفاده شد.